نگارشی که پیش رو دارید، شرح مختصری است از سیر کمانچه نوازی بعد از قاجار، برگرفته از نظرات نگارنده و مصاحبهای که با مهرزاد اعظمیکیا انجام شد.
- سیر کمانچهنوازی از قاجار (بهاری، بدیعی)
کمانچه از دوره صفویه یکی از ارکان موسیقی ایرانی بوده است. پس از ورود کمانچه فرنگی (ویولن ) در عهد مظفرالدین شاه قاجار و متداول شدن آن، به تبعیت از آن سیم چهارم هم به آن اضافه گردید. از کمانچهنوازان دوران قاجار مثل حسینخان اسماعیلزاده که عبور کنیم، شاهدیم که موسیقی ایرانی در پرتو خدمت یا خیانت وزیری به سبب رویکردهای آکادمیکِ وامگرفته از موسیقی کلاسیک غربی، دچار تحولات شگرفی شد. خالقی مسئولیت هنرستان موسیقی را برعهده داشت و دوران درخشش صبا فرا رسیده بود و به تدریج با رواج نوازندگی ویولون که در رأس آنها صبا قرار داشت کمانچه به دست فراموشی سپرده شد و نوازندگان این ساز برای اینکه بتوانند در دو ارکستر موجود، یعنی ارکستر رادیو و ارکستر هنرستان فعالیت داشته باشند به نواختن ویولون روی آوردند که هم از مقبولیت آکادمیک بیشتری برخوردار بود و هم از مقبولیت عرفی بیشتر.
در میان شاگردان صبا، علی اصغر بهاری علیرغم اینکه نوازندگی ویولون را دنبال می کرد، به کمانچه نوازی روی آورد و به تدریج گوش مخاطب با صدای ساز بهاری مأنوس شد. از دیگر کمانچهنوازان همعصر بهاری می توان به رحمت الله بدیعی اشاره کرد که او نیز از شاگردان برجستهی ویولونِ صبا بود و در نوازندگی کمانچه هم تکنیک قابل توجهی داشت، ولی به اندازه بهاری در کمانچهنوازی اعتبار کسب نکرد و این امر دو علت داشت: یکی آن که بدیعی ساز اصلیِ خود را ویولون می دانست و دیگر اینکه به سبب بهایی بودنش پس از انقلاب مجبور به مهاجرت به هلند شد که نام او را در اذهان کمرنگتر کرد.
قیاس تکنیک نوازندگی بدیعی و بهاری جای تأمل دارد و قبل از هر چیز برای پاسخ دادن به این سوال باید تعریف مشخصی از تکنیک در نوازندگی داشته باشیم. اگر معیار قیاس بهاری و بدیعی صرفاً در کاربرد حال و هوای ساز ویولون در کمانچه باشد یا به عبارت دیگر فرم نوازندگی مورد بحث باشد، بدیعی نوازندهی تند و تیزتری نسبت بهاری محسوب میشود اما اگر مداقهای در محتوای نوازندگی این دو داشته باشیم، خصوصاً دراجراهای آوازی بهاری با جملاتی روبه رو هستیم که هم به لحاظ زیباییشناسی متعالیتر هستند و هم به لحاظ اجرا بسیار مشکلتر.
گفتن این مطلب هم خالی از لطف نیست که به نقل از فرجپوری، پایور در ضبط قطعاتی که کمانچهنوازی داشت، به سبب جلوگیری از کیفیت پایین رکورد و حذف فالشیهای ساز، یک بار هم قطعه را با ویولون رکورد و این دو را میکس می کرده است. بهاری به تدریج تبدیل به مرجعی یگانه برای نسل بعدی کمانچهنوازان شد. اردشیر کامکار و کیهان کلهر از نوازاندگان مطرح نسل بعد از بهاری هستند.
- اردشیر کامکار
اردشیر کامکار، که در ابتدا نزد حسن کامکار نواختن ویولون را آموزش دیده بود، پس از آشنایی با صبا و نوازندگی او، تحت تاثیر او قرار گرفت. محتوای نوازندگی او به شدت وامدارِ بهاری است. اگر به آرشیو بهاری رجوع کنید، می توانید عیناً موتیفهایی از بهاری را در آثار کامکار بیابید و همین امر نشاندهندهی پایبندی او به سنتهای موسیقی ایرانی است؛ اگرچه به علت فضای خانوادگی منحصر به فرد کامکارها و نبوغ موسیقیایی ویژهای که این خانواده از آن برخوردارند، هر از چند گاهی گریزی به موسیقی غربی و تکنیکهای نوازندگی ویولون کلاسیک و همچنین کمانچه نوازی آذری داشته است و تکنیکهای ویژهای را هم برای دست چپ و هم برای آرشهکشی به کمانچه انتقال داده است. برای مثال ویبراسیونی که تا قبل از آن در کمانچهنوازی استفاده میشد، ویبرهی متحرک بود وکامکار هم چند الگو به ویبرهی غیر ثابت اضافه میکند و هم استفاده از ویبرهی ثابت و الگوهای مختلف آن را در کمانچه رواج می دهد. پاساژها، آرپژها و علیالخصوص پوزیسیونهای پاییندسته (انگشتگذاریهای پاییندستهی ساز) نمونههای دیگری از ویژگیهای برجستهی ساز کامکار هستند که در کنار سونوریتهی تمیز و شفاف، نوازندگی او را منحصر به فرد میکند. وی دراین باره نقل می کند که : “به کمک آموزشهای پدرم و همچنین از طریق نوازندگی بعضی از نوازندهها در تلویزیون نوازندگی ساز کمانچه را یاد گرفتم. از طرف دیگر تک تک برادرهایم نوازنده بودند. بخصوص هوشنگ که آن زمان در دانشگاه تهران تحصیل میکرد، کمک زیادی به من در زمینهی آرشهکشی و نحوه پوزیسیونگذاری انجام داد. خودم هم بصورت خودآموز دنبال این بودم که اشکالاتم را برطرف کنم. یادم میآید آن زمان (یعنی قبل از انقلاب) که ما با کشور شوروی ارتباط نداشتیم، آلبومهای هابیل علیاف و مندیزیان و عدالت را بصورت قاچاقی به دست میآوردم و شبها روی آنها تمرین میکردم تا به تکنیک بالایی برسم. زمانی که من با اردوان کار میکنم و حرکتهای آرتژیک وی را روی ساز سنتور میبینم، در ناخودآگاهم میخواهم این حرکات را روی ساز کمانچه ایجاد کنم. ” با این حال کامکار همیشه در محتوای نوازندگی پایبند به سنتهاست، برای مثال هر قطعهی آوازیای که از کامکار بشنویم، احتمالا میتوان عیناً آن جمله را در آثار بهاری نیز یافت.
|
- کیهان کلهر
کیهان کلهر از کودکی ویولون کلاسیک غربی مینواخته است. در اروپا به تحصیل موسیقی پرداخته و پس از آن به علت شرایط خانوادگیاش سالیان زیادی را ساکن امریکا بوده است. در کارنامهی هنری کلهر سابقهی نوازندگی با هنرمندان برجستهای چون یویوما، بروکلین رایدرز، شجاعت حسینخان و اردال ارزنجال وجود دارد و در سطح جهانی چهرهی شناخته شدهای است.
در مقایسهی نوازندگی او با کامکار به چند نکته می توان اشاره کرد:
زمانی که ارجاعی به نوازندهای داریم، از چند منظر می توانیم آن را مورد بررسی قرار دهیم: بخش نخست را که به طور کلی میتوان هنر نوازندگی نامید، شامل همهی تجربیاتیست که بین نوازنده و سازش رخ می دهد، ازجمله تکنیکها و فرم نوازندگی، محتوای نوازندگی، آهنگسازی، تنظیم و … . یک بخش هم روابط فرهنگی نوازنده در بستر فعالیتهای هنریِ اوست که مرتبط با دیدگاهها و دغدغههای نوازنده است؛ دغدغههایی که هم میتواند در راستای تعالی بخشیدن به ساز نوازنده (به طور خاص) و هم میتواند تعالیبخشِ فضای موسیقیایی او (به طور عام) باشد.
و در پایان به ویژگیای میرسیم که می توان آن را در قالب “آرتیست بودن” نوازنده مطرح کرد. در قیاس نوازندگی کلهر و کامکار از این سه منظر می توان قیاس انجام داد.
۱- هنر نوازندگی:
فرم نوازندگی کلهر به کلی متفاوت از دیگر همنسلان اوست، چه در انگشتگذاریها و چه در استفاده از آرشه و حتی در نوع سازی که با آن می نوازد و نوازندهی مدرنتری نسبت به فرمهای رایج کمانچهنوازی محسوب می شود. در محتوای نوازندگی هم به جز چند استثنا در آثارش، بیش از آنکه مستقیماً شنوندهی ردیف باشیم، شنوندهی برداشتی از ردیف از دریچهی نگاه وی هستیم. اما در مقایسه با کامکار اگر سونوریتهی شفاف (اجرای فوقالعاده مطلوبِ تکیهها، پوزیسیونهای پاییندسته، پاساژها و آرشهکشیهای منحصر به فرد) که بیشتر وامدارِ ساز ویولون است را نقطهی قوت در نظر بگیریم، کامکار موفقتر عمل کرده است.
۲- فعالیتهای فرهنگی نوازنده در بستر فعالیتهای هنریِ وی:
دراین بخش اگر همکاری نوازنده با دیگر نوازندگان و گروههای موسیقیایی چه داخل و چه خارج از کشور، و چه در قالب موسیقی ایرانی و یا موسیقی تلفیقی هدف باشد، قطعاً کلهر نوازندهی موفقتری بوده و نقشی اساسی در معرفی موسیقی ایرانی در بیرون از مرزهای ایران داشته است. از این حیث اگر نگاهی به کارنامهی کامکار داشته باشیم، شاید بتوان به تشکیل گروه دوستی در داخل کشور، و یا آلبوم “راز نگاه” که حاصل همکاری وی با ماتیوس چاهوریدیس بوده است اشاره کرد که هردوی آنها از نظر فعالیت گروهی، کارهای چندان موفقی به حساب نمیآیند.
اما اگر تربیت هنرجویان و تعلیم ساز کمانچه را هم در این بخش بگنجانیم، مطمئناً نقش کلیدیِ اردشیر کامکار در تربیت نسل جدید نوازندگان کمانچه به هیچ وجه قابل انکار نیست؛ ازاین حیث در کارنامهی هنری نوازندگانی چون شروین مهاجر، سهراب پورناظری، سینا جهانآبادی، نگار خارکن، کوروش بابایی و نوید دهقان که همگی از نوازندگان برجستهی نسل خود محسوب می شوند، بهرهگیری از مکتب آموزشیِ کامکار به چشم میخورد. حال آنکه کلهر اگرچه در فیلم مستندی که درباره او ساخته شد در همین مورد ابراز نگرانی میکند و علت بازگشت خود به ایران را نجات نسل جدید موسیقی دانان جوان ایرانی از سردرگمی بیان می کند، اما ازین منظر بسیار ضعیف عمل کرده است و شاید بتوان صبا علیزاده را تنها نمونه ی نسبتاً موفق از شاگردان وی دانست.
۳- پرفرمنس یا جلوهی بیرونی و بصری نوازندگی:
چه درست و چه غلط اگر بپذیریم حالات یک نوازنده در حین اجرا تاثیر به سزایی در انتقال موسیقی او به مخاطب دارد، کلهر از معدود نوازندگانی است که این تاثیر را به نحو احسن در مخاطبش ایجاد می کند. فرض کنید مخاطب کنسرتی از کامکارها هستید و نوبت به اجرای اردشیر کامکار می رسد، اگر چشمانتان را ببندید و صرفاً شنونده باشید، هیچ چیزی را از دست ندادهاید، ولی اگر در همین فرض شاهد اجرایی از کلهر باشیم، اوضاع به کلی متفاوت خواهد بود و اگر چشمانتان را ببندید ممکن است نیمی از شیرینی اجرا را از دست بدهید.
بشنوید : پایبندی ِ عریان، از آلبوم “سماع سایه ها”،کیهان کلهر و مجید خلج
- دیگران
دیگر نوازندگانِ همعصرِ کامکار و کلهر همچون شکارچی، آذر سینا، منتظری، گنجهای، فرجپوری و … اگرچه ممکن است نقاط قوّتی در نواختن کمانچه داشته باشند اما از سه منظر یاد شده، فاصلهی بسیاری با این دو نوازنده دارند.
به سراغ نسل جدید نوازندگان کمانچه که برویم، نقش شروین مهاجر از همه پررنگتر بوده است. شروین مهاجر از شاگردان مکتب کامکار است که همان رویکرد وی را در نوازندگی پیش رو دارد و در اجراهای کامکار معمولا در کنار اوست. مهاجر از مدّرسان برجستهی ساز کمانچه است و در کنار تکنیکهای دست چپی که کامکار به کمانچه اضافه کرده، تکنیکهای آرشهکشیِ ویژهای را نیز به کمانچه افزوده است. تلاش و دغدغهی وی در فراهم آوردن شیوههای نوین و کاربردیتر تعلیم کمانچه نسبت به روشهای قدیمی ستودنی است. در حال حاضر کتابهای آموزشی این ساز سرشار از کم و کاستهاست، از جمله اینکه تقریبا تنها کتاب مرجع برای آموزش این ساز کتاب ویولونِ هنرستانِ روح الله خالقی است. البته در کنار آن کتاب آموزشی آذر سینا، برتارک سپیدار کامکار، قطعاتی از فرجپوری و بهاری و ردیف ویولون صبا را هم داریم که بیشتر مجموعهای از قطعات هستند تا متود آموزشی. این خلاء موجب شده تا کتابهای غربیِ آموزش ویولون مکملی برای روندِ تدریس این ساز باشند. در حال حاضر شروین مهاجر در حال تدوین مجموعهای آموزشی است که سعی دارد این خلاء را تا حد ممکن رفع کند.
بیوگرافی مختصری از مهرزاد اعظمیکیا:
بهره گیری از مکتب کمانچهنوازی اردشیر کامکار از سال ۸۰ تا ۸۴.
ادامهی روند آموزشی نزد شروین مهاجر از سال ۸۴ تا کنون.
همکاری با گروههای “گفت و گو” و “اشتیاق” به سرپرستی علی قمصری، گروه “افشارستان” به سرپرستی میلاد درخشانی و گروه “ژولیاگ” به سرپرستی امین حیدری.
نوازندهی کمانچه و کمانچه آلتو در آلبومهای “هم آواز پرستوهای آه” (همراه با علیرضا قربانی و سیاوش ولیپور) و آلبوم “خوشا سرو” (همراه با حسامالدین سراج و امین حیدری)
بشنوید : قطعه ی خاموشی، از آلبوم “هم آواز پرستوهای آه”
در مقایسه شیوه نوازندگی کلهر و کامکار مسائلی را عنوان کردید که به هر حال قابل تامل هستند ولی بسیاری از مسائل را نیز عنوان نکردید.
۱. کلهر شیوه نوازندگی خود را دارد که تازه است و از کسی تقلید نشده در حالیکه کامکار سبک نوازندگیش همان سبک ویولن استاد صباست، بدون هیچ دخل و تصرفی.
۲. از چند نفر به عنوان شاگردان کامکار نام بردید و در کمکاری این نوازنده در تدریس. اول اینکه کلهر بیشتر وقت خود را صرف اجرا و مسافرت و نوازندگی کرده ولی کامکار کمتر اجرای صحنه یی داشته و اجرهایش محدود به کنسرتهایی با گروه کامکارها یا دیگر گروههاست که از ده کنسرت در سال نیز تجاوز نمیکند. وقت در تدریس مهمترین عامل است ولی اگر بخواهیم از تاثیر غیر مستقیم بر شیوه نوازندگی، تکنیک و مطالب در نوازندگان و علاقمندان جوان امروز کمانچه صحبت کنیم میبینیم که کلهر به صورت غیر مستقیم معلم تعداد بسیار بیشتری از نوازندگان امروز بوده و آثارش، مطالبش و شیوه او به صورت کاملا فراگیر تقلید شده و میشود حتی در بین شاگردان اردشیر کامکار که نام بردید. برای این گواه بهتر است به نوازندگی اردشیر کامکار در آلبوم راست پنجگاهی که با گروه دستان و شهرام ناظری ضبط شده رجوع کنید. جای که مطالبی که کلهر در کنسرت با همان گروه اجرا کرده مو به مو به وسیله کامکار اقتباس شده.
۳. در صدای ساز کلهر و کامکار مقایسه کمی غلط است. کامکار فقط و بیشتر از یک سیم استفاده کرده و تولید صدای خوب از سیمهای بم کمانچه را به فراموشی سپرده ولی کلهر از همه جای ساز استفاده کرده و استفاده از سیم اول ساز اغراق آمیز نبوده.
۴. استفاده از موتیفهای محلی در ساز کلهر بارز است که در کمانچه وجود نداشته،…. و مسائل دیگر که میتوان راجع به آن مدتها نوشت.
با امید به اینکه در بررسیهای بعدی جانب انصاف را نگاه داشته و نگاه فراگیرتری نسبت به این مقوله داشته باشید زیرا که شما مسئولید و اصولاً گاهی ننوشتن مفیدتر از بد نوشتن است.
درود بر کاوه ی عزیز ،
مطالبی که عنوان کردی منو به تردید انداخت که آیا مقاله رو کامل خوندی یا نه .
۱٫در باب بدیع بودن شیوه ی نوازندگی کلهر و پایبند به سنت بودن کامکار ، دو نکته رو باید در نظر بگیری ، یک اینکه بدیع یا سنتی بودن در فرم نوازندگی در حال قیاس هستن یا در محتوا ، که درین باره تا حد امکان مقایسه ی لازم رو در مقاله انجام دادم و دوم اینکه به خودی خود نه میشه پایبندی به سنت را متهم کرد و نه همیشه از بدعت گذاری دفاع کرد ، بسته به خروجیی که از هر دو اختیار ماست باید هر کدوم رو در ظرف خودش با پارامترهای مشخص تحلیل و نقد کرد و مسلما هردو نوازنده فوق الذکر ، نماینده ی یکتای گروه خودشون هستن و در پایان به هیچ وجه قرار نیست بین این دو نفر شبیه مسابقه ی کشتی ، قهرمانی اعلام کنیم .
۲٫مورد دومت را دقیقا من هم در مقاله اشاره کردم بهش ! نمیدونم چرا به عنوان نقد مطرحش کردی ؟ فقط یه ایرادی به اون قسمتی دارم که گفتی افراد زیادی هستن که غیر مستقیم در نوازندگی کمانچه شاگرد کلهر هستن ، به فرض هم که اینطور باشه (البته این جمله به لحاظ منطقی این ایراد بهش وارده که وقتی میگی کلهر غیرمستقیم مربی تعداد ِ بسیار بیشتری از هنرجویان بوده ، رفرنس این گفته ت کجاست ؟ واصولا وقتی صحبت از غیرمستقیم میشه چه طور میتونیم آمار و ارقامی داشته باشیم که بشه بهش استناد کرد ؟!) ، چون قرار بوده درین مقاله به داده های ملموس و مشهوداستناد بشه ، از شاگردان کامکار بیشتر صحبت شده ، کسی مثل مهاجر یا پور ناظری و همه ی دیگرانی که نامشون برده شد چهره های شناخته شده ای در بین کمانچه نوازان نسل جدید هستن ولی ما چند نفر رو میشناسیم که در کارنامه شون یا نوازندگیشون مستقیما رد پای کلهر رو ببینیم ؟ به هیچ وجه این ادعا را رد نمیکنم که کلهر در تربیت شاگردان ، نقش نداشته ، ولی وقتی قراره ارجاع ِ صحیحی به این مسئله داشتیم باشیم تنها ابزار قیاس ، نوازنده های ِ مطرح ِ حال حاضر کمانچه هستن که اکثرا در کارنامه ی هنری خودشون نام کامکار رو یدک میکشن .
۳٫کلهر و کامکار دو سبک نوازندگی کاملا متفاوتی دارن ، و به هیچ وجه نمیشه گفت اگر کلهر استفاده ای شبیه واخوان از سیم بم داره ویا اردشیر تمرکزش بیشتر بر تک سیم ها باشه ، نقطه قوتی برای یکی و ضعف دیگری باشه ، همونطور که در مورد اول اشاره کردم ، هردو نفر پکیجی را عرضه کردن که این دو نفر را در نسل خودشون شاخص و ستودنی کرده .
۴٫واینکه از رعایت انصاف صحبت کردی ، باز هم عرض کنم خدمتت که قرار نبوده درپایان مقاله برنده ای اعلام بشه ، و حتی اگر توجه کنی وزنه ی نقدم در بیشتر به سمت امتیازات شاخص ِ کلهر سنگین بوده . در کل سه فاکتور مطرح کردم و هر دونفر را ازین سه منظر مقایسه کردم : الف-هنر نوازندگی ب-روابط فرهنگی هنری نوازنده در بستر نوازندگی ج-پرفرمنس نوازنده که جز مورد اول در دو مورد بعدی اشاره داشتم به نقاط قوت برجسته ی کلهر !
در پایان از اینکه مقاله رو خوندی و فرصت گذاشتی واسه نگارش نقدت سپاسگزارم .
با سپاس برای صرف کردن وقتتان برای این شرحی که در مورد ابعاد کمانچه نوازی که از دیدگاه ذهنی خودتان با گرایش های موجود در دانش و تجربه موسیقی صرفا خودتان سرچشمه گرفته بود پرداختید. فرق بین بیان بیداد بهاری با کامکار چطور برای شما روشن نیست ؟؟ به خاطر اشتراک نواختن آنها صرفا در یک گوشه باید بگوییم شبیه هم یا الهام گرفته دومی از اولی است !؟ در این نمونه ای که آورده بودید نواختن کامکار با وجود فشار آوردن همیشگی ایشان به خود مبنی به اینکه سازشان هوای کردی یا محلی ندهد ولی باز میدهد تفاوت محسوسی دریافت میشود با هوای بیدادی که از اصغر بهاری آورده بودید که از نظر من درجایی که ده نوازنده فقط یک گوشه را اجرا میکنند مقایسه باید مراتب بسیار دقیق تر و ظریف تری را دارا باشد تا درست باشد وگرنه نادرست است.
با سلام فکر میکنم در نام بردن از نوازندگان نسل جدید کم لطفی کردین. نوازندگانی چون سینا جهان ابادی , کوروش بابایی و در نسل بعدی سهراب پورناظری و … فکر میکنم فعال تر خلاق تر و تاثیر گذار تر از کسی هستند که همه فقط و فقط به اسم یک نفر ایشون رو میشناسن.شاگرد اردشیر کامکار! در حالیکه این افراد با اینکه همگی شاگرد ایشون بودن , از زیر این اسم بزرگ با سربلندی بیرون اومدن و به نوعی در نسل جدید صاحب سبکند.