تاریخ دقیق تولد منیر بشیر به درستی روشن نیست و بین سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۰ عنوان شده است، او در موصل در خانوادهای آشوری متولد شد. پدرش آموزش اولیه عود را از پنج سالگی به وی آموخت. بشیر در ۶ سالگی به بغداد رفت و در آنجا به کنسرواتوار بغداد به سرپرستی شریف محیالدین حیدر وارد شد و به تحصیل شیوههای عودنوازی پرداخت، وی در سالهای آینده بر روی شیوههای سنتی عودنوازی نیز تحقیقاتی انجام میداد و نهایتاً در ۱۹۵۱ همزمان با سردبیری در رادیو، کرسی تدریس در مرکز تازه تاسیس هنرهای زیبای بغداد را به دست آورد.
نصیر شمه در سال ۱۹۶۳ در روستای کوت، در نزدیکی رود دجله در کشور عراق متولد شد. یازده ساله بود که اول بار عود را در دستان استادی نوازنده دید و کنجکاویاش برای شناخت این ساز به تنبیه او ختم شد. اما نه این تنبیه، و نه اعتقادات سنتی/مذهبی پدر مغازهدارش، مانع حرکت نصیر به سمت عود نشد.
یوردال توکجان، متولد ۱۹۶۶ در ترکیه است. او در ۱۹۹۸ از کنسرواتوار دولتی موسیقی ترکی متعلق به دانشگاه فنی استانبول فارغالتحصیل شد و با عضویت در هیأت علمی در همان دانشگاه به تدریس و تحقیق پرداخت. در ۱۹۹۰ به عضویت گروه موسیقی وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه درآمد و به این واسطه در فرانسه، هلند، بلژیک و اسپانیا اجراهایی با گروه همان نهاد داشت و همچنین به عنوان یک سولیست با ارکستر مجلسی هلند در برنامۀ موسیقی اروپایی با محوریت عود اجراهایی داشته است
من همیشه به شاگردان توصیه میکنم، اگر ما میخواهیم خودمان را مطرح کنیم به صورت کلی باید با موسیقی خودمان این کار را انجام دهیم، در حقیقت من به شاگردان توصیه میکنم که سعی کنید ایرانی بزنید، البته موسیقی عربی را برای آموزش، دانش و آگاهی بیشتر استفاده کنید، اما اگر میخواهید خود را در مقابل نوازندگان خارج از ایران مطرح کنید باید از موسیقی ایرانی، از تکنیکهای ایرانی و از موسیقی ردیف بهره ببرید و در حقیقت از راه خود وارد ماجرا بشوید.
ممکن است عبارت «جزِ اتیوپیایی» برای برخی عجیب باشد. این ژانر اعتبار خود را مدیون «مولاتو آستاتکه» (Mulatu Astatke)، معروف به پدر جَز اتیوپی است. او که در سال ۱۹۴۳ در اتیوپی به دنیا آمد، آموختن موسیقی را از شانزده سالگی در یک مدرسهٔ شبانهروزی در شمال ولز آغاز کرد که به گفتهٔ خودش اگر به آنجا نرفته بود، یک مهندس معمولی میشد.
زمانی حدود دو الی سه دهه از خلق بعضی از آثار پرویز مشکاتیان گذشته است، همیشه این سوال در ذهن من نقش میگیرد که چرا با توجه به گذشت این زمان، هنوز کارهای او برای ما زنده و تازه است؟ چرا وقتی به پیش درآمد نوا مرکب خوانی، بیداد، چکاد، مقدمه تصنیف صبح است ساقیا و … گوش میسپاریم محو آن میشویم؟ چه چیز درون این فواصل و ریتمها نهفته است که گوش هر شنونده خاص موسیقی و دل هر آشنا و علاقهمند به موسیقی را مجذوب خود میکند؟