رامین جزایری از سال ۸۵ وارد بخش مدیریتی خانه موسیقی شد و بعد از تعلیق فعالیت هیئت مدیره قانونی کانون سازسازان در سال ۹۰ از آن جدا شده است. وی انتقاداتی به شیوههای مدیریتی و همینطور رفتارهای غیرقانونی هیئت مدیرهی آن دارد که بخشهایی از آن با صلاحدید و موافقت ایشان در اینجا منتشر شده است.
این مصاحبه بخش سوم و پایانی از اولین مصاحبه مفصل رامین جزایری است که بخشهای قبلی در گذشته و به مرور زمان بر روی سایت قرار گرفته بودند. شما میتوانید بخش اول و بخش دوم این مصاحبه را مطالعه کنید تا شناخت بیشتری نسبت به وی و فعالیتهایش پیدا کنید.
-شما زمانی در هیئت مدیره خانه موسیقی بودید، در مورد خانه موسیقی کمی توضیح میدهید؟
خانه موسیقی از سال ۷۸ راه افتاد و ۵ یا ۶ دوره هیئت مدیرهاش تغییر کرده، تقریبا در همه این دورهها آقایان گنجهای و پیرنیاکان ثابت بودهاند و از یک دورهای به بعد هم –دوره دوم یا سوم- آقایان نوربخش و سریر هم اضافه شدند و بعد هم چند نفر از دوستان دیگر، یعنی چون رایگیریها سیستماتیک و جناحبندی نبوده و باز بوده رای آوردند. یک دورهای من رای آوردم، دورهی بعد فرشاد توکلی رای آورد و داخل مجموعه شد، در دوره اخیر یک مقدار خطکشیها جدیتر شد. یعنی دوستان سعی کردند شخص غریبهای وارد نشود. به این صورت که آن ۴ نفر اصلی ۳ نفری را آوردند که با ایشان رفیقتر و گرمتر بودند، بحث نمیکردند و معمولا حرفی نمیزدند.
-طبق اساسنامهی خانه موسیقی، هر چند وقت یکبار باید رایگیری شود؟
هر دو سال یکبار بود، ولی الان هیئت مدیره به چهارسال یکبار تغییرش داده است. البته این تغییر هنوز در اساسنامه ثبت نشده و من نمیدانم دورهی فعلی که نزدیک سه سال است تشکیل شده آیا حضورشان قانونی است یا نه.
-آن موقع که شما فرمودید دوستان رای آوردند، آنهایی که در یک گروه و دسته بودند رای آوردند یا رای را تغییر دادند؟
بله، رای آوردند. رای را که نمیتوانستند تغییر بدهند، ولی با آدمهایی که رابطه داشتند، که خیلی روابط محترمانه و دوستانهای هم هست، توانستند رای را بگیرند. مگر اینکه دورههای بعد، جوانترها بتوانند در کانونهایشان رای بیاورند و تغییراتی ایجاد شود، حتما هم خواهد شد چون جبر زمانه است. تا ابد که نمیشود هم دورهایهای آقای گنجهای باشند. ایشان بالاخره سی و پنج سالی در ارشاد بوده و روابط و آشنایانی دارند و طبیعتا اگر از نوازندههای کلاسیک، خوانندههای کلاسیک و کانونهای جانبی درخواست کند، بالاخره ده رای میتواند جمع کند و خیلی هم طبیعی است، ولی این سیستم بالاخره همیشگی نیست، و این جمع باید تغییر کند. خانه در حال حاضر ۱۰ کانون دارد، که دورهای که من سال ۸۵ رفتم، ۸ کانون بود که در زمان ما، کانون صدابرداران و دو سال پیش هم کانون ناشران اضافه شد.
-چه کانونهایی بودند؟
خوانندههای ایرانی، خوانندههای کلاسیک، نوازندگان ایرانی، نوازندگان کلاسیک، آهنگسازان، پژوهشگران و روزنامهنگاران، سازسازان و مدرسان.
در اساسنامه این بود که از هر کانونی که رایگیری میشود، هیئت مدیرههایشان که ۵ نفر هستند، توسط رییس سه نفر را معرفی می کنند تا در مجمع شرکت کنند، البته حالا این را هم تغییر دادند که هر ۵ نفر شرکت کنند ولی هنوز هم، چنین مجمعی برگزار نشده اما قرار بر تشکیل آن هست. پس ۳ نفر از هر کانون میآمدند، یعنی عملا مجمع ۳۰ نفر میشدند و از نظر مدیریتی و تصمیمگیری، این بالاترین مرجعی است که وجود دارد و در این مجمع برای تعیین هیئت مدیره خانه موسیقی رایگیری میشود و ۷ نفر برای هیئت مدیره انتخاب میشوند و دو نفر که رای کمتری می آورند علی البدل هستند.
-شرایط کاندیداتوری چگونه است؟
هر کدام از اعضای مجمع ۳۰ نفره بخواهند اعلام کاندیداتوری میکنند. بعضی مواقع از ۱۰ ، ۱۵ روز قبل اعلام میکنند و بعضی مواقع هم استثنائا شده، در همان روز جلسه چون کسی از قبل اعلام نکرده بوده، گفتهاند هر کسی میخواهد تقاضا کند کاندیدا شود. عملا در روابط دوستانه و رفاقتی این اکیپی که هستند رای میآورند.
-کانون سازسازان هم منحل کردند، الان وضعیتش به چه صورتی هست؟
منحل که نشده ولی همینطور بلاتکلیف مانده است و عملا کارهای کانون ما را خواباندهاند. از دو سال پیش جلوی برگزاری جلسات ما گرفته شد و گروهی چند نفره از سازسازان پیشکسوت را که علاقه بسیاری به میز و صندلی دارند به عنوان مشاور دعوت کردند تا کار هیئت مدیره قانونی را انجام دهد. فکر کنم هر کانون دیگری که اعتراضی به هر نوع مسئلهای بکند نیز جلساتشان تعطیل و هیئت مشاوران جایگزین دعوت شوند. این یکی از نوینترین سیستمهای دموکراسی است.
-چرا؟
چرایاش را باید از آنها بپرسید. دو سه بار نامهنگاری کردیم، بعد از آن عملا جلوی کار کانون ما را گرفتند و پروندههای ما را بردند و جلسات ما را لغو کردند. یعنی کار غیرقانونی کردند. همینجور کارهای مختلف غیرقانونی و بر خلاف اساسنامه به وفور و به راحتی انجام میدهند. یعنی شما میتوانید این داستان سازسازها را که خبرهایاش؛ حرفهای بازرس ما آقای مقدسی، جوابیهی آقای پیرنیاکان و دوباره جوابیهی بازرس ما را که در همشهری آنلاین گذاشته شده است پیگیری کنید.
-آن ۳ نفر نماینده سازسازها آن موقعی که هنوز تعطیل نشده بود چه کسانی بودند؟
من، آقای میرهاشمی و آقای رضایی ۳ نفر در مجمع بودیم، که آقای میرهاشمی برای انتخابات بازرس خانه موسیقی شرکت کرد. عملا ۲ رای از بازرس فعلی خانه موسیقی که خانم هاشمی هستند کم آورد و همین کار برایاش دردسر شد، یعنی ۶ ماه بعد نامه دادند که آقای میرهاشمی تعلیق هستند و باید بیایند شورای انضباطی و به صورتی پروندهاش را پیچیدند. ته داستان این است که کسانی که آنجا هستند، نخواستند فرد غریبه به جمعشان وارد شود. اصل قضیه همین است.
-حالا دیدگاهها با هم متفاوت بود یا بحث منافع در میان بود؟
بیشتر اینطور است که میخواهند غریبه وارد نشود و میگویند غریبه میآید یک سوالاتی میپرسد. مثلا آقای مختاباد ۳ سال بازرس خانه بود و بعد بیرون آمد. آنجا کار پیش نمیرود. کسی باید سوال کند که این سیستم چیست؟ نه جواب میدهند نه کار میکنند. وظایف خانه موسیقی را عملا در حد یک آموزشگاه موسیقی پایین آوردهاند. مثلا آن سال اولی که انتخاب شدم گفتند برای مدیر عاملی آقای نوربخش رایگیری کنیم. بنده و آقای ظریف به ایشان رای ندادیم. من گفتم این درست نیست که موزیسین بخواهد خودش مدیر عامل شود. موزیسین هزار گرفتاری دارد؛ کار، تمرین، کنسرت، سفر خارج. اگر بخواهد صوری هم مدیر عامل شود و یک نفر دیگر کار را انجام دهد هم که به درد نمی خورد. در صورتی که در دورهی آقای روشن روان خیلی کار پیش میرفت. یک بولتنی در میآمد، نامه نگاری میشد، بیمههای اعضا راهاندازی شد و کلی کارهای اداری دیگر. منتها ایشان مدیر اجرایی داشتند که عملا کارها را سر و سامان میداد و الان یکی از آنها هم انجام نمیشود. یک سایتی دارد که شما خبرهایاش را دیدید، سانسور شده و سر و ته چیده است. این هفته دیدم جلسات ماهانهای که برگزار میکنند آنقدر جمعیت کم میرود، رزولوشن عکسها را پایین آوردهاند و هیچی معلوم نیست. قبلا میشد از روی عکس آدمها را شمرد، اما الان آنرا هم نمیتوانید بشمرید. مثلا دربارهی جلسه شورای عالی با چند نفر از موزیسینها خبر وجود دارد ولی اسم افراد حاضر را هم نمیبینم و از عکس هم چیزی نمیفهمیم، فقط میفهمیم در خانه موسیقی جلسهای با حضور عدهای در مورد موضوعی تشکیل شده، بقیهاش را باید حدس بزنیم.
-الان خانه موسیقی چند نفر عضو دارد؟
فکر میکنم ۱۴، ۱۵ هزار نفر شده باشد.
-کار کانونها و هیئت مدیره و کل مجموعه در واقع رسیدگی به امور همین اعضاست؟
بله، یک تشکل صنفی است دیگر، مثلا در کانون ما، یکی آمده ساز را گران خریده، یکی ساز سفارش داده و به او تحویل ندادهاند و شکایت کرده، یکی میخواهد سفر خارج برود و نیاز به معرفینامه دارد، یکی بیمهاش تمام شده یا نامهای میخواهد، یعنی یکسری کارهای اداری و یکسری کارهای صنفی دارد که در هر مجموعهای پیش میآید.
-بحث مسکن تعاونی بود، داستان آن چیست؟
آن داستاناش سواست. من خیلی اطلاع دقیقی ندارم ولی میدانم که الان شکایتکشی شده و به تعهدشان عمل نکردهاند و اینها را میتوانید در سایتها پیگیری کنید، مدیریت میگوید گرانی شده و آنها هم میگویند ما قبل از گرانی پول دادهایم، بالاخره دعوا و مرافعه هست اما مشکل این است که این حرفها در جمع هنرمندان جالب نیست.
اما متاسفانه آخر این داستانها برای جامعه موسیقی اصلا مهم نیست، یعنی برای کسی جالب نیست مثلا شما بنویسی درب کانون سازسازها را بستند و فعالیت ندارد، اصلا برای کسی مهم نیست، مثلا چه فرقی میکند؟ یعنی اینقدر بی اعتنا شدهاند.
خانه موسیقی اینقدر خنثی عمل کرده و کرخت بوده است، اصلا هیچ خبری راجع به آن جذابیتی ندارد، سال به سال یک جشن میخواهند بگیرند، ۲ ساعت برنامهای بگذارند و بگویند ما کاری کردیم. برای این برنامهی دو ساعته یک نفر دبیر و یک نفر هم قائم مقام دبیر جشن میشود. ولی هیچ فعالیتی نشده و نمیشود و به هر صورت تا این قسمت صنفی ماجرا درست نشود، همه نشستهاند میگویند کی ساز را نشان میدهند؟ کی بیمهی موزیسینها درست میشود؟ کی مشکلات رفاهیشان حل میشود؟ خود به خود که حل نمیشود. مثلا به جای اینکه فعالیتی بشود که موزیسینها به درآمد واقعی و حقوق خودشان دست پیدا کنند، جوری رفتار میشود انگار باید برای آنها دلسوزی شود و دوا و دکتر مجانی پیدا کرد، برای رسیدن به حق واقعی هر موزیسین باید فعالیت شود و این وظیفه خانه موسیقی است نه نمایندهی مجلسی که در شهر خودش هزار گرفتاری دارد. او چطور میتواند مشکلات موزیسینها را حل کند؟ وقتی خود موزیسینها دنبال کارشان نیستند، در مجمعهایشان شرکت نمیکنند، در کانونها شرکت نمیکنند. الان انتخاباتهای کانون که برگزار میشود، از جمع یک کانون مثلا آهنگسازها که هزار نفر عضو دارد، ۳۰ نفر در روز مجمع نمیروند، مثلا کانون مدرسان شده با ۱۳ نفر تشکیل شده، مدرسان موسیقی! چند نفر مدرس داریم؟ که با ۱۳ نفر تشکیل شده که ۸، ۹ نفر رای آوردن با علیالبدل و اینها، خب این مسخره است، پیگیری نمیکنند بعد انتظار دارند این اتفاقات خود به خود درست شود. خود سازسازی مثلا آموزش سازسازی مشکل دارد، قسمت معرفیاش مشکل دارد و الخ.
-این مشکل از ضعف مدیریتی است یا از ویژگی اخلاقی هنرمندان؟
هر دو هست، به هر صورت وقتی بدنه پیگیری نمیکند، مدیریت هم هر اتفاقی بیفتد برایاش علی السویه است، نمیتوانم بگویم در خانه موسیقی مدیریت دولتی هست، ولی انگار بیربط هم نیست، یعنی فقط درب خانه موسیقی باز است ولی گویی کاری هم پیش نمیرود.
-اینکه کسی میگوید فعال است و میخواهد کار کند و وقتی میآید در هیئت مدیره باز کاری انجام نمیدهد، یعنی برای عنوان و منافع میخواهد برود؟
مثلا فرشاد توکلی, ساسان فاطمی یا من رای آوردیم، یک نفر هستیم از ۷ نفر. حرف پیش نمیرود، من برخورهایشان را دیدهام چطور است، یعنی نمیگذارند، باید جمع عوض شود، حداقل ۴، ۵ نفر افراد جدید بیایند و بگویند بیایید کار کنید، برنامه بدهید.
-شما خودتان به عنوان یک اقلیت، در آن جمع چه کاری کردید؟
من به سهم خودم سعی کردم در جمع ۷ نفره که همه مخالف و بی تحرک بودند، نظرم را بدهم. من برخوردها را دیدهام، مثلا طرف حرفی میزند و یک نظری میدهد فرض کنیم در مورد نوشتن صورت جلسه که باید در جلسه در همان لحظه نوشته و امضا شود و این کار همیشه به هفته بعد موکول میشد. از همین مسائل کوچک و ابتدایی بگیرید تا به بالا، آقای مختاباد میگفت آقا این جلسهها چرا اینطوری هست؟ اصلا نظم ندارند، نوبتی حرف نمیزنید، یکی حرف میزند، یکی شوخی میکند، ۲ ساعت جلسه در هفته! بنده خدا سه، چهار دفعه رفت فرم آداب جلسات صنف روزنامهنگارها را آورد که باید چطوری باشد، باید صورتجلسه داشته باشد، امضا شود، ترتیب داشته باشد. دیدم یکی به دیگری با حرکت صورت میگفت که، ول کن بابا، چی میگه این بابا.
-خب آدمی که اینطور برخورد میکند، برای چه باید هربار تلاش کند عضو هیئت مدیره شود و چه منفعتی برایاش دارد؟
بعضیها همینکه به عنوان عضو هیئت مدیره آنجا راه بروند برایشان کافیست، در صورتیکه جایی را اشغال کردند که خیلی کارها میشود در آنجا انجام داد، حالا نمیگویم فیل هوا کنند، مثلا ساز آزاد شود و فردا در تلویزیون تار بزنند، ولی کارهای ابتدایی و ریشهای میشود کرد. اساسنامهها را اصلاح کرد، آییننامهها را مدون کرد و دهها کار دیگر، همین جشن خانه موسیقی، یک پیشنهادی آمده بود که جایزهای بگذاریم برای این جشن، گفتم اینرا انجام میدهم. رفتم اسکار و گرمی را بررسی کردم ببینم دستهبندیهایشان چطور است، داوریها چطور انجام میشود، شنوندهها رای میدهند یا موزیسینها. یک برنامه چیدم برای این برنامه که داورها چگونه انتخاب شوند؛ برای مثلاً ۱۰۰ موزیسین نامه بفرستیم و اینها داور بالقوه شوند و هر سال یک قرعهکشی در آن لیست ۱۰۰ نفره انجام شود مثلا ۱۰ نفر داور شوند یعنی فرآیند پاک پاک باشد، بعد آن داورها جلسه برگزار کنند، آثار بیاید، گوش کنند، زمانبندی انجام و اعلام شود و نظم داشته باشد. سال اول برگزار شد، شب قبل جشن گفتند جایزه را بدهیم به آقای کسایی، شهناز و شجریان! جایزهای که کار برای داوری ارسال شده بود، مقایسه شده بود، امتیاز داده بودند، البته برای داورها قرعهکشی نشده بود و همینطوری ۴، ۵ نفر را از بیرون سیستم انتخاب کرده بودند.
ولی سال بعد که دیگر من نبودم، از ۵ داور ۳ نفر از هیئت مدیره و دو نفر هم از شورای عالی بودند. سال بعد دوباره ۴ نفر از هیئت مدیره بودند، خب این شیوه به درد نمیخورد، تمام ارزش این جوایز به داوریشان هست، اگر قرار باشد من جایزه برگزار کنم و خودم هم هر سال داورش باشم نمیشود. وقتی میخواهی یک جشن ملی برگزار کنی باید آییننامه و نظمی بگذاری و قوانیناش را رعایت کنی.
-شما فکر میکنید چند نفر داور داریم که بتوانند و قابلیت این جایگاه را داشته باشند؟
بالاخره موزیسین هستند دیگر، شما باید کار را بسپری، نمیشود تا ابد فقط خودت کار را انجام دهی، ما برای ۱۰۰ نفر نامه دادیم و حدودا ۱۰۰ نفر آمدند، چند نفر خواننده، نوازنده، استاد دانشگاه، رادیوییها بهخصوص قدیمیترهایشان بودند. وقتی تعداد داوران بالا باشد، مثلا حالا ۹ یا ۱۱ نفر، برآیندش یک چیز خوبی در میآید. ولی وقتی ۳ داور باشند که اثر ندارد، مثلا در اسکار حدودا ۷۰۰۰ نفر رای میدهند برای هر اثر و همین به کار ارزش میدهد و به خاطر همین است که سر و دست میشکنند و شان پیدا میکند که مثلا این فیلم اسکار برده است. اگر جایزه خانه موسیقی هم چند سال راه میافتاد خیلی ارزش پیدا میکرد، یک آلبوم منتشر شود و شما ببینی برنده جایزه سال خانه موسیقی شده است و عملا تبدیل به یک برند میشد. باید یک نشان تهیه میشد و به کسانی که یک عمر در موسیقی تلاش کردند داده میشد، یعنی یک تشریفاتی پیدا کند که از این حالت در بیاید.
امسال دیدم سایت دیگری -فکر کنم موسیقی ما- اینکار را کرده، این حیف نیست؟ این کار را باید خانه موسیقی با اصول، قوانین و آییننامه مشخص انجام دهد. آییننامه، نحوه انتخاب داوران، شیوه ارزیابی آثار و نمرهبندی آنها را بر روی سایت منتشر کند و یک کار شسته و رفته که ارزش ملی پیدا کند انجام دهد، ولی اینکه شب قبل بیایند جایزه را از کسانی که برنده شدهاند بگیرند و به اساتید بدهند کار را لوث و بیارزش میکند. این نمونه کاریست که میتوان درست انجام داد.
-یک سوال از قبل، آن ۳ نفری که از کانون انتخاب میشوند به چه صورتی انتخاب میشوند؟
طبق آییننامه کسی که در مجمع هر کانونی مثلا در کانون نوازندگان، بالاترین رأی را بیاورد رئیس کانون تلقی میشود، این کلمه اصلا خودش اشتباه بود. عنوان رئیس -چون خیلیها روی این کلمه حساس هستند- مثلا در کانون ما یک شکافی ایجاد کرد، چرا فلانی رئیس شده؟ من باید رئیس شوم.
-در دورهی شما رئیس چه کسی بود؟
دو سه دوره آقای عطایی بود. یک دوره، من و آقای پوریا رای اول را آوردیم، ولی ریاست را مثل دورهی قبل به ایشان سپردیم. دورهی بعد، من رای بیشتر آوردم و این باعث مشکلات شد، در صورتیکه فعالیت اعضا، رئیس و غیر رئیس هیچ فرقی با هم ندارد، باید عنوانش را مسئول یا سرپرست میگذاشتند. به هر صورت آن موقع معیار انتخاب رئیس کانون رای اول بود. متاسفانه یکسری نامهنگاریها انجام شد که چرا فلانی رئیس است و من باید باشم و هیئت مدیره آمد و رویه را بههم زد و گفت برای جلوگیری از اینگونه مشکلات در هیئت مدیره هر کانون رایگیری شود که این روش هم اشکلاتی دارد، چون اعضای کانون همصنف و یک جوری رقیب هستند و چون رئیس کانون بودن جنبه شهرتی داستان است، کمی تحریک کننده است و خلاصه نظم اینها را بههم میزند. روش سابق به نظر مناسبتر و موجهتر بود، کسی که بین مثلا ۲۰۰ نفر رای اول رو میآورد، میگوید این دیگر دست من نیست که بالاترین رأی را داشتم و مطابق آییننامه است، به نظر نباید به این روند دست میزدند.
-بالاخره یک نفر باید بین آن ۵ نفر مسئول باشد، من تصور میکنم هنرمندان در فعالیتهای تشکیلاتی خیلی رفتار مناسبی ندارند.
بله، اوضاع خیلی خراب هست، وقتی رایگیری بین ۱۰۰ نفر باشد، توجیهش بیشتر از ۵ نفر آن بالا که رای آوردهاند هست، چون ممکن است آنها با یکدیگر مشکلاتی پیدا کنند و دلگیر شوند، یعنی کافیست دو نفر از آنها بخواهند رئیس شوند.
بعد در سیستم هنر، پیشکسوت و پسکسوت و اینها مطرح هست، در صورتیکه آقای امیر عطایی سه دوره رئیس کانون بودند و هیچ حرفی نبود، همهی نامهنگاریهای کانون را هم من میکردم و ایشان امضا میکردند. هر مکاتباتی داشتیم؛ سر جشنواره که میخواستیم یکی را معرفی کنیم، میخواستیم جای کانون را تغییر دهیم، اصلا مسئلهای نبود ولی آدم در عمل میبیند این داستانها باعث مشکل میشود، باید قانون طوری نوشته شود که در دراز مدت کارایی داشته باشد، قانونهای فعلی به ازای افراد و اشخاص هست، مثلا تا فلانکس هست باید پیشکسوت رئیس شود، بعد از نبود ایشان آیا این سیستم باقی میماند؟ نمیشود مدام سیستم را عوض کرد.
– به نظر باید از بعضی کانونها افرادی در هیئت مدیره حضور داشته باشند.
مثلا کلاسیکها تا حالا توی این ۱۳ سال توی هیئت مدیره اصلا نماینده نداشتند! و بعدا هم نخواهند داشت. شما میدانید تعداد نوازندگان و خوانندگان کلاسیک چقدر زیاد است، تعداد خوانندگان پاپ هزار نفر به بالاست که برای شکسته نشدن رایها گفتند آنها هم بروند در کانون خوانندههای کلاسیک -کرخوانهای تالار وحدت- که جمعا ۷۰، ۸۰ نفر بودند و کانون جدیدی تشکیل نشود و نوازندههای پاپ را هم به کانون نوازندگان کلاسیک فرستادند، ولی آنها در مجمعی که وزنهی سنتیهایاش بیشتر است، نمیتوانند رای بیاورند، در صورتیکه در داخل ایران یک وزنه هستند، این درست که در خارج از کشور سنتیها میروند کنسرت برگزار میکنند ولی در ایران، پاپیها هستند که کارشان میچربد.
فکرهای خانه موسیقی، همه نصفه و نیمه مانده و به سرانجام نرسیده است. مثلا جدا کردن پاپ از کلاسیک یا شعبههای شهرستانها. گفتند شعبه درست میکنیم، در ۲، ۳ شهر جا دادند و آدم انتخاب کردند اما در اصفهان و حتی در تبریز که انتخابات هم برگزار کردند، به خاطر کم همتی هیئت مدیره، راهاندازی نشد.
-در واقع شما ضعف عمدهی خانه موسیقی را در نبود یک نهاد و یک شخصیت اجرایی در کل هیئت مدیره میبینید؟
بله، آن افراد اینکاره نیستند. آدمها باید تا حدی با مسائل آشنا باشند، حالا حقوقدان نباشند، ولی حداقل با قوانین آشنا باشند و باید کمی برایاش از خودگذشتگی کنند، یعنی وقتی من میبینم در کانون ما کسی هست که فعالتر است و بیشتر میتواند دنبال منافع سازسازی باشد، باید بنشینم عقب، بگویم برو فعالیت و کار کن و دنبال این شهرتبازی نباید بود.
-کل فضای موسیقی یک جریان ناآگاه و نا امید است، همین جمعیت کمی که میآید.
من فکر میکنم هیئت مدیره خانه موسیقی هم خودشان نمیخواهند در مجمع جمعیت بیاید، چون ممکن است آن حالتی که دارند را به هم بزند، میگویند همین ۵۰ نفر رفقای خودمان میآیند کافیست، اطلاعرسانی هم یک اساماس گنگی که معلوم نیست چی هست میفرستند، ملت هم نگاه میکنند و میگویند ما که خبری از خانه موسیقی نداریم و اهمیتی هم برای آنجا نداریم برای چه وقت بگذاریم و برای رایگیری برویم, به هر صورت تا این نگاه عوض نشود و جامعه موسیقی برای رسیدن به حق و حقوق خود فعالیت صنفی و جمعی نداشته باشد چیزی عوض نمیشود.
باسلام دوست عزیز جناب جزایری انصاف رارعایت کنید من هرگز از کسی رای نخواستم