شاید یکی از دلایل مهم موفقیت رامین جزایری در عرصه سازسازی، تسلط او به موسیقی و نوازندگی است. بارها از استادهای بزرگ موسیقی شنیدهام، که سازسازهایی که خودشان به صورت حرفهای و یا در حد خوب نوازندگی میکنند، سازهای بهتری میتوانند بسازند، چون آنها صداها را بهتر تشخیص میدهند و هم چنین به نیاز نوازندگان در امر نوازندگی آگاهترند. رامین جزایری، علاوه بر اینکه دورههای لازم برای نوازندگی تار و سه تار را به طور تخصصی گذرانده، صاحب یک اثر حرفهای و استودیویی در زمینه تکنوازی سه تار، با نام «حدیث صبا» نیز هست، که در آن سعی کرده شیوه سه تار نوازی صبا را که از جمله پیچیدهترین شیوههای سه تار نوازی است, بازسازی کند.
مصاحبه پیش رو، اولین مصاحبه مفصل و جامع رامین جزایری است و تلاش شده تا بهطور کامل به تمام ابعاد زندگی حرفهای وی پرداخته شود، از اینرو این مصاحبه در چندین بخش و به مرور بر روی سایت قرار خواهد گرفت.
جناب جزایری، از ابتدا شروع کنیم، چه سالی و کجا به دنیا آمدید؟
آذر ماه سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شدم.
توضیح مختصری درباره تحصیلات خود میدهید؟
سال ۱۳۵۵ به امریکا رفتم و سه سال دوره دبیرستان را آنجا بودم و بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشتم. در سال ۶۷ هم در کنکور موسیقی دانشگاه تهران شرکت کردم که همراه با بسیاری از دوستان نوازندهی همدورهی خودم یک جا از ورود به دانشگاه منع شدیم و امکان فراگیری آکادمیک موسیقی برایم مهیا نشد*.
چرا به امریکا رفتید؟
برادر و خواهرهایام آنجا بودند، من هم رفتم آنجا برای درس خواندن، که دبیرستان را آنجا خواندم، اما به خاطر فوت پدرم و شرایط خانوادگی به ایران برگشتیم.
چگونه به موسیقی و سازسازی علاقه مند شدید و در این مسیر قرار گرفتید؟
در خانواده ی ما موسیقی در جریان بود و مادرم و مادربزرگم با دستگاههای موسیقی آشنا بودند و تصانیف قدیمی را همیشه در خانه میشنیدم, برادرم نیز در سال ۱۳۵۰ در مشهد سرباز بود و با برادر آقای متبسم دوست شدند و سازی از پدر آقای متبسم گرفته بود و بعد، چند ماهی به کلاس آقای لطفی رفت و شاگرد ایشان بود تا زمانی که به آمریکا مهاجرت کرد. دوستی ایشان هنوز هم ادامه دارد. آقای لطفی آن موقع هنوز جشن هنر هم نرفته بودند و به صورت حرفهای وارد حیطه نوازندگی نشده بودند و جوانی بودند که ساز میزدند و من هم که بچه بودم و حدود ۱۲ سال سن داشتم، یک بار به منزل ایشان در امیرآباد رفته بودم. این باعث شد که من بیشتر در فضای موسیقی قرار بگیرم و بیشتر به موسیقی علاقهمند شوم. آشناییام با موسیقی باعث شد تا هنگامی که از امریکا برگشتم، بعد از یکی دو سال، یعنی از سال ۱۳۶۰ برای یادگیری تار به موسسه چاووش رفتم. یک سال و نیم نزد آقای طلوعی بودم و یک بار که چند تا مضراب تار ساخته بودم، به بهانه آن نزد آقای لطفی رفتم و گفتم من میخواهم به کلاس شما بیایم که گفت قطعهای با تار بزن, که من هم گوشه خاوران را زدم و آقای لطفی گفت: حتما روزی ۷، ۸ ساعت تمرین کردی که من هم گفتم: نه روزی ۳ ساعت تمرین داشتم. فکر میکنم چون موسیقی در گوشام بود و در فضای خانواده شنیده بودم زودتر پیشرفت کرده بودم. در هر صورت آقای لطفی قبول کردند و تا یک سال و نیم قبل از اینکه به خارج بروند یعنی تا عید سال ۱۳۶۳ هفتهای دو جلسه به کلاس ایشان میرفتم و بیشتر ردیف را کار کردم. اواخر سال ۱۳۶۳ هم کارگاه سازسازی چاووش راه افتاد و با اینکه من عضو رسمی آن کلاسها نبودم، اما در آن کلاسها شرکت میکردم. البته من قبلتر یعنی سال ۱۳۶۱ جلسه ای نزد آقای فرهمند رفته بودم و از ایشان مقداری راهنمایی برای ساخت ساز گرفته بودم و خرده کاریهایی کرده بودم، ولی در واقع از سال ۱۳۶۴خودم شروع کردم به ساز ساختن. از اواخر سال ۶۳ چند سه تار ساختم و از اوایل سال ۶۴ شروع کردم به ساختن تار.
درباره سازسازی آیا با آقای لطفی مشورت میکردید؟
بله، اما آقای لطفی به من توصیه میکرد که اکیدا به سمت سازسازی نروم و سرزنش میکردند و میگفتند که اگر کاسه ساز بتراشی میفرستمت کلاس بچههای دیگر برای آموزش, چون ایشان اعتقاد داشتند که من میتوانم نوازندهی خوبی بشوم و حتی جلوی دیگر نوازندگان چاووش از من تعریف کردند: اگر جزایری نوازندگی را ادامه دهد، تا پنج سال دیگر یکی از بهترین نوازندگان موسیقی ایرانی میشود. این اعتقاد ایشان بود اما متاسفانه من نتوانستم آن را عملی کنم.
یعنی سازسازی مانع از نوازندگی میشود؟
البته نوازندگی موسیقی ایرانی به مهارت بسیار خاص احتیاج ندارد و اینطور نیست که با انگشتان خیلی سریع و حرکت تند روی ساز موسیقی بهتری ایجاد شود. موسیقی ایرانی بیشتر ذهنی و ذوقی است البته در آن زمان این موضوع بیشتر به چشم میخورد و رپرتوار نوازنده تار به حد فعلی نرسیده بود, اما برای من مسئله اصلی این بود که ساز سازی ذهنم را به گونهای ارضا میکرد، که دیگر شوق به نوازندگی نداشتم.
شما چطور به سازسازی علاقه مند شدید؟
بعضی از افراد بیشتر میل به سازندگی ابزار دارند. من هم در ابتدای دیدن ساز به فکر ساخت آن افتادم, و با وجود اینکه در جایی کسی را ندیده بودم و در خانواده و دوستان نیز سابقه چنین شغلی وجود نداشت با این حال، میل به ساخت ساز از دوران نوجوانی در من بود.
قبل از آن پیشینه کار با چوب را داشتید؟
بله. در امریکا و در دبیرستانی که درس میخواندم چند کلاس کار با چوب و صنایع دستی برگزار شد، که من در همهی آنها شرکت کردم که در آن با مقدمات کار و دستگاههای نجاری آشنا شدم و کار کردم، اما نه به این نیت که بخواهم بعدها سازساز حرفه ای بشوم. معمولا سازسازها هیچ کدام به این نیت که بخواهند سازساز حرفهای شوند شروع به کار نمیکنند. معمولا این طور است که خیلیشان به موسیقی علاقه دارند، اما میخواهند یک ساز برای خودشان یا فرد دیگری بسازند، ولی تدریجا گرفتار میشوند و وقتی این عشق به ساخت ساز وجودشان را بگیرد دیگر کارشان تمام است.
آیا شما هنگامی که به حرفهی ساز سازی روی آوردید از نظر مالی تامین بودید؟
خیر، به هیچ عنوان. سختی زیاد کشیدم تا به اینجا رسیدم.
هیچ وقت برای گذران زندگی، حرفهی دیگری هم در پیش گرفتید یا از ابتدا از همین سازسازی کسب روزی کردید؟
خیر. کار دیگری انجام ندادم و از طریق سازسازی زندگی کردهام.
این خصوصیت خوب اخلاقی شما را نشان میدهد که هیچ وقت نیاز زندگی باعث نشده است که تمرکزتان را از روی کارتان منحرف کنید…
سعی کردم همینطور باشد. به من پیشنهاد شد و الان نیز کم و بیش از طرف بعضی سازندههای ساز پیشنهاد میشود، که سازشان را مهر کنم و بفروشم. متاسفانه خیلی از سازسازهای اسم و رسم دار همین الان این کار را میکنند. یعنی کسانی که اسم و رسم و در اصطلاح برندی پیدا کردهاند با مهر کردن ساز دیگران آن را به قیمت بالاتر از سازهای خودشان میفروشند و در واقع خریدار را فریب میدهند. یعنی برایشان ساز میسازند و میآورند و آنها مهر میکنند یا مثلا پوستی روی ساز میاندازند.
عمده سازندههای ساز نوازندگی نمیکنند اما شما صاحب یک اثر تکنوازی سه تار نیز هستید؟ میشود در این باره توضیح دهید.
عموما سازسازها یا سازسازی را همراه با نوازندگی شروع میکنند و بعد از آن و وقتی که شروع میکنند به سازسازی یا به طور کل نوازندگی را کنار میگذارند یا اینکه بیشتر وقت خود را صرف ساختن ساز میکنند و کمتر تمرین نوازندگی میکنند، به خاطر همین سازسازهای ما کمتر به صورت حرفهای نوازندگی کردهاند چه برسد به اینکه اثر هم تولید کنند. اما من سالها در بین نوازنده یا سازساز شدن مردد بودم، که نهایتا در مسیر سازسازی قرار گرفتم.
در زمینه موسیقی کلاس هم داشتید ؟
بله، از سال ۶۴ تا ۶۹ کلاس درس نوازندگی داشتم و در منزل به شاگردانام آموزش میدادم.
دقیقا از چه تاریخی نوازندگی سه تار را آغاز کردید؟
چند ماه پیش از آنکه به آمریکا بروم سه تاری تهیه کرده بودم و میخواستم به کلاس سه تار بروم که به علت سفرم منتفی شد اما در حین مشق نوازندگی تار به نواختن سه تار نیز پرداختم.
چطور شد به نوازندگی سه تار روی آوردید و آلبوم «حدیث صبا» را ضبط کردید؟
یک مقالهای خواندم راجع به تکنیک تولید صوت در گیتار آکوستیک و بخش هاییاش برام جالب بود و شبیه بود به صدایی که صبا از سه تار در میآورد. در آن زمان با آقای شعاری دوست نزدیک بودم و دو سه روز در هفته همدیگر رو میدیدیم و در آن سالهایی که جنگ بود کارگاه من محلی برای دید و بازدید بسیاری از همدورهایهای ما بود و بسیاری از نوازندگان هم سن و سال ما در آنجا همدیگر را شناختند و آن کارگاه برای هم سن و سالهای ما خاطرهای است که هنوز در یادمان هست. در آنجا با همین دوستان روی این موضوع کار میکردیم، که صبا چگونه از سازش این صدا را بیرون میکشیده. بخاطر سازش است یا ضبط و یا نوع نوازندگیاش یا… . این موضوع برایمان خیلی گنگ و پیچیده بود و ساعتها در این باره با یکدیگر بحث و گفت و گو میکردیم.
بشنوید: بخش کوتاهی از آلبوم حدیث صبا
هم دورهای های شما چه کسانی هستند ؟
کیوان ساکت، مسعود شعاری، آقای همتی، آقای عزیزی، داوود آزاد و کیهان کلهر از بچههایی بودند که بسیار به کارگاه من میآمدند و از قضا با هم خاطرات بسیاری داریم.
چگونه تصمیم برای ضبط این اثر گرفتید؟
نهایتا در سال ۱۳۷۲ من به طور آزمایشی کاستی ضبط کردم و به آقای لطفی دادم و بعد از گوش کردن گفتند: چقدر جالب، مضرابها تا حدودی شبیه صبا است، مخصوصا مضرابهای چپ و مرا تشویق کردند و گفتند چه خوب است روی این شیوه کارکنی و آن را بازسازی و ضبط کنی. در نتیجه از سال ۷۲ روی تکنیک صبا کار کردم و سال ۷۹ یک بار و سال ۸۰ هم یک بار دیگر ضبط کردم و ایرادهای ضبط قبلی را برطرف کردم. که نسخه نهایی را برای آقای لطفی که آن زمان در سوییس بود، فرستادم و ایشان هم از کار بسیار استقبال و مرا تشویق کردند. من در زمان چاپ اثرم این آلبوم را بخاطر زحمات آقای لطفی برای موسیقی ایرانی به ایشان تقدیم کردم که در داخل جلد آلبوم این نوشته شده است.
ولی آقای لطفی مقدمهای روی آلبوم شما ننوشتند.
بله، گفتند مینویسند، اما به خاطر گرفتاریها و سفرهای مکرر ایشان این کار عملی نشد و بعدها نیز گفتند که شرکتشان این آلبوم را منتشر میکنند، که به علت همین مشکلات این هم اتفاق نیافتاد.
آیا شما مرتب کارتان را در بازسازی آثار صبا با آقای لطفی چک میکردید؟
یکی دو دفعه ایشان گوش کردند و نظر دادند و بالاخره آقای لطفی در موسیقی نبوغی دارند و چیزهایی که ایشان از صدای ساز صبا میشنید من آن موقع نمیشنیدم. مثلا در مورد صدادهی مضرابها و حالتها به من نکتههایی میگفتند، ولی در کل این جور مقولات را محقق باید به صورت جسته گریخته به دست بیاورد. در آن سالها، نوازندهها به کارگاه ما میآمدند و من ازشان در مورد مضراب صبا سوال میکردم. مثلا از آقای ذوالفنون، آقای کمالیان و هر نوازندهای که فکر میکردم میتواند نکتهای در این مورد بگوید، میپرسیدم.
در زمیه تولید اثر با چه مسائلی رو به رو بودید؟
در زمینه نشر به برخی مشکلات برخوردم، که دوستان با اینکه همه نوازنده و برخی حتی شرکت صوتی و فرهنگی و انتشاراتی داشتند اما عملا همکاری نکردند و در نهایت آقای رستمیان، با هزینه خودم کار را انتشار دادند.
نقطه عطف کار سازسازیتان چه زمانی بود؟
خوب آن موقع تعداد سازسازان کم بود شاید اگر الان بود مقداری کار برایام مشکلتر بود. ولی سال ۱۳۶۹ یک تار به آقای طهماسبی دادم، و آقای علیزاده که آن موقع داشتند ردیفهایاشان را ضبط میکرد بلافاصله به استودیو بردند و ردیف را با آن ضبط کردند. شاید این اتفاق را بتوان نقطه عطفی در کار ساز سازی جوان دانست ولی در کل، همواره سعی کردهام کارم را درست انجام دهم و در ساخت سازهایام عجله نکنم تا بتوانم کیفیت سازهایام را به بالاترین حد برسانم و در زمان ساخت هر ساز سعی کردهام بهترین کاری را که بلدم ارائه کنم و کم کاری نکنم.
از سازسازان مطرح با چه کسانی ارتباط داشته اید؟
من سعی کرده ام همیشه نگاه حرفهای داشته باشم و با همکارانام دوستی و حتی صمیمیت داشته باشم و بتوانم از هر کدام نکتهای یاد بگیرم. با سازسازان استاد کار نیز سعی کردم دوستی و شاگردی کنم . به عنوان مثال آقای لطفی قبل از اینکه بروند خارج مرا با آقای کمالیان آشنا کردند و من مرتب نزد ایشان میرفتم، برایاشان چوب میبردم و اگر چیزی میخواستند برایاشان میگرفتم و میبردم. چندین بار هم نزد آقای هاشمی رفتم و یک بار هم ایشان به کارگاه ما آمد و سعی میکردم رابطه نزدیک و دوستانهای با آنها داشته باشم و هم اکنون نیز با خانواده آقای هاشمی در تماس هستم و سعی کردهام اگر کاری از دستم بر میآید برای ایشان انجام دهم.
آیا دیدار سازندگان دیگر تاثیر شگرفی در کار شما ایجاد کرد؟
نه به آن صورت که بگویم به واسطه رفت و آمد با ایشان، اتفاقی در کارم افتاد اما بهر روی هر کس در دیدار با همکاراناش ایده و انرژی میگیرد.
چگونه به الگوی فعلی ساخت سازهایتان رسیدید؟
این دو سال اخیر یک تغییراتی در الگو دادهام، اما به طور کلی دست سازنده زیاد باز نیست، چون ابعاد ساز را دارد و فقط دو میلیمتر بالاتر یا پایینتر میشود. میخواهم بگویم که الگو آنقدر تاثیرگذار نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم حالا دو میلیمتر بالاتر باشد، میشود الگوی فلانی و صدا تغییر میکند. یعنی اصلا صدا زیاد به الگو ربطی ندارد، البته اندازه کلی ساز در جنس و حجم صدا موثر است. البته از دو سال گذشته تا به حال در طراحی و انتخاب تمامی قطعات ساز بازنگری کردم و سازهای جدید تفاوت کیفی زیادی با سازهای قدیمتر دارد. اما باید بگوییم که سازهای ما نسبت به سازهای اروپایی، راه زیادی برای کامل شدن دارد. برای مثال اگر نمره سازهای اروپایی را ۱۰۰ بگیریم سازهای ما شاید ۲۵ است. اینکه شما میبینید، میگویند یک ساز مشقی دیدیم که خیلی خوش صدا بود، مثل این است که بگویید یک هنرجوی تازهکار دیدم، که مانند استادی کامل مینوازد. این گونه مقایسه و برداشت از کیفیت سازها به واسطهی همین سطح پایین سازسازی است. هنوز سازهای ما، جای زیادی برای کامل شدن دارند. یعنی خیلی مانده است تا به نقطه مطلوب برسیم.
پانوشت:
* در آن سال همراه با اردشیر کامکار، مسعود شعاری، سعید فرجپوری و داوود آزاد در کنکور قبول شدیم که بعد از اطلاعرسانی دیرهنگام و عدم شفافیت امکان حضور در دانشگاه را نیافتیم که بعدا شنیدیم دلیل اصلی آن نداشتن استادان سطح بالا برای تدریس دانشجویان رده بالاتر بوده است.
مصاحبه بسیار خوبی بود و منتظر ادامه آن هستیم.
سپاس فراوان
بازتاب: درّاب - مصاحبهها > گفتگو با رامین جزایری؛ سازنده مطرح تار و سهتار، بخش پایانی: خانه موسیقی