کیث جرت از موفقترین و تاثیرگذارترین پیانیستهای تاریخ موسیقی جز است. کنسرت کلن او از مهمترین اجراهای جز در چهار دههٔ گذشته است. دلیل این اهمیت علاوه بر کیفیت موسیقیاش، در استقبال فوقالعادهای است که از آن شد، هم از طرف صاحبنظران و هم از طرف دوستداران غیرحرفهای موسیقی. از زمان انتشار آلبوم در سال ۱۹۷۵ تا امروز حدود ۳ میلیون کپی از آن به فروش رفته؛ موفقیتی فوقالعاده برای یک آلبوم جز، شامل دو سیدی پیانوی سولو، بدون قطعهای معروف.
تا قبل از سال ۱۹۷۰ کیث جرت به خاطر همکاری با آرت بلیکی، چارلز لوید، و مایلز دیویس به عنوان یک پیانیست سبک جز شناخته شده بود. دیویس که بیشتر طرفدار ارگ الکترونیک و پیانوی الکتریک بود، از او خواسته بود که پیانوی آکوستیک را کنار بگذارد، اما جرت از این رویهٔ جدید متنفر بود. تور اروپا که در سال ۱۹۷۳ شروع شد، برایش به منزله یک سمزدایی بود که در آن فقط خودش بود، پیانو و سکوت. کنسرت کلن بخشی از همین تور بود که در ۲۴ ژانویه ۱۹۷۵، در خانهٔ اپرای شهر کلن در آلمان برگزار شد. این اجرا که تماماً بداههنوازی بود، حدود یک ساعت طول کشید و همان سال توسط کمپانی ایسیام منتشر شد.
برگزارکنندهٔ کنسرت، یک علاقمند آماتور جز بود. ورا براندس که در آن زمان فقط ۱۷سال داشت، برای این کار مجبور به التماس به مسئولان مربوط و همچنین قرض گرفتن لوازم مورد نیاز شد. در بین آنها پیانویی بود که بعد از قرار گرفتن روی صحنه مشخص شد پیانوی دیگری بوده و تلاش براندس هم برای تعویض آن بینتیجه ماند. بعدها معلوم شد که برای این آلبوم رکوردشکن، جرت پشت پیانویی که کوک نبود بداههنوازی کرده است.
جرت، در مستند مایک دیبس در سال ۲۰۰۵ میگوید: «در مورد بداههنوازی، به رفتن از صفر به صفر فکر میکنم…یا هرجا که خود موسیقی برود. چیزی را به چیزی وصل نمیکنم. کنسرت کلن موردی متفاوت بود، چون پشت سر هم اتفاقات بد افتاد.» او دو شب قبل از کنسرت نتوانسته بود بخوابد. پیانویی که برای کنسرت سفارش داده بود، به موقع نرسیده بود، و پیانویی که در سالن بود، اصلاً برای اجرا مطلوب نبود. آن شب جرت تصمیم گرفته بود که اجرا نکند، اما در دقایق آخر نظرش عوض شد. تکنسینهای صدا، بدون اینکه قبلاً به این موضوع فکر کرده باشند، تصمیم گرفتند میکروفونها را نصب کرده و کنسرت را حداقل برای آرشیو خانهٔ اپرا ضبط کنند. بعدا مانفرد ایشر، تهیهکننده و دوست قدیمی او گفت: «شاید دلیل این که به آن شکل نواخت این بود که پیانو، پیانوی خوبی نبود. نمیتوانست عاشقش شود، پس راه دیگری پیدا کرد که بهترین چیز ممکن را از آن به وجود آورد.»
وقتی جرت چهار نت اول را نواخت، موج کوچکی از خنده جمعیت را گرفت. او داشت صدای زنگ خانهٔ اپرا را تکرار میکرد. اما خیلی زود، وقتی آن صدای آشنا و پیش پااقتاده را به نوایی زیبا و اسرارآمیز تبدیل کرد، خندهٔ جمعیت نیز تبدیل به سکوتی از سر شگفتی شد. آن شب او دو موومان نیمساعته نواخت و یک بیز ۶دقیقهای.
در دنیای جز سال ۱۹۷۵، زیبایی خالص برنامه، یک انقلاب و به نوعی آشتی مردم با این ژانر محسوب میشد. اما محبوبیت این آلبوم انتقاد بسیاری از جمله خود جرت را برانگیخت. قطعات بسیاری به تقلید از این اجرا، و بدون توجه به خلاقیت هارمونیک و ظرافت ریتمیک آن ساخته شد (نه آنکه بداهه نواخته شوند). شنوندگانی که آن شب در خانهٔ اپرای کلن حضور داشتند، به برنامههای مختلف دعوت شدند که تجربهٔ منحصر به فرد خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. حتی یک نسخهٔ گیتار از این اجرا نیز منتشر شد. در مصاحبهای با مجلهٔ آلمانی اشپیگل در سال ۱۹۹۲ جرت از اینکه این آلبوم تبدیل به چیزی بیش از یک موسیقی متن فیلم نشده است شکایت کرد: «باید یاد بگیریم که موسیقی را فراموش کنیم، در غیر این صورت به گذشته معتاد میشویم.»
جادوی این اثر مدیون وجود دو عنصر است: زنده بودن اجرا و بداهه بودن آن. برخلاف قطعات کلاسیک معمول، کنسرت کلن، فقط در نوع ضبطشدهاش شاهکار محسوب میشود و به جماعتی نیاز دارد که هر بار از نو، در درک عمل خلق حضور داشته باشند. وقتی جرت روی نتی تأمل میکند و نمیداند بعد از آن کجا برود، به نظر میرسد چیزی بیش از آیندهٔ این موسیقی در فضا معلق است. با نواختن هر کلید جدید، این احساس به شنونده دست میدهد که دری باز شده و او به اکتشاف اتاقها و تالارهای جدید دعوت شده است. حس فضایی از مهمترین ویژگیهای آثار سولوی جرت است. موسیقی او فضایی ارائه میکند که میتوان در آن نفس کشید. اما به عنوان بهترین نوع هنر انتزاعی، شامل سطوح مبهمی نیز هست که شنونده را به چالش میکشد.
در سال ۲۰۰۶، جرت آلبوم مشابهی را از کنسرتی بداهه در کارنگی هال، در نیویورک منتشر کرد. این اجرا ۹۰ دقیقه طول کشید و ۵ بیز داشت. او در مصاحبهای با روزنامهٔ گاردین در مورد این کنسرت گفت: «عینکم داشت میافتاد، شلوارم دور پاهایم پیچیده شده بود، عرق میریختم، خیز برمیداشتم، میایستادم، مینشستم و فکر میکردم هیچ چیز نمیتواند مرا متوقف کند.» او همچنین گفت که سالها قبل، در کنسرت کلن نیز همین حال را داشته است، احساس اعتماد کامل به تخیلش.
خیلی خوب بود و مفید . ممنون