ممکن است عبارت «جزِ اتیوپیایی» برای برخی عجیب باشد. این ژانر اعتبار خود را مدیون «مولاتو آستاتکه» (Mulatu Astatke)، معروف به پدر جَز اتیوپی است. او که در سال ۱۹۴۳ در اتیوپی به دنیا آمد، آموختن موسیقی را از شانزده سالگی در یک مدرسهٔ شبانهروزی در شمال ولز آغاز کرد که به گفتهٔ خودش اگر به آنجا نرفته بود، یک مهندس معمولی میشد.
شاخصهٔ اصلی موسیقی مولاتو آستاتکه المانهای موسیقی اتیوپیایی آن است؛ به خصوص گامهای پنجنوتی پنتاتونیک که در آن ملودیها به شکل اسرارآمیزی ناتمام میمانند؛ احساسی که فرانسیس فالستو (تهیهکنندهٔ مجموعهٔ سیدیهای Éthiopiques که از سوی بسیاری کاملترین مجموعهٔ موسیقی مدرن اتیوپی محسوب میشود) آن را به گم کردن مسیر در راهپلهای تاریک تشبیه میکند. ملودیهای آزاد و ظریف آستاتکه با صدای افسارگسیختهٔ فرنچ هورن آمیخته شده و با امواج پیانوی الکتریک منعکس میشوند.
زمانی که آستاتکه در لندن کلارینت کلاسیک میآموخت، توجهش به موسیقی جَز جلب شد. بعد از آشنایی با تابی هایس و رانی اسکات، شروع به نواختن ویبرافون (سازی که به تبحر در نواختن آن معروف است) در کلابهای سوهو کرد و در آنجا با نوازندگانی از آفریقای جنوبی و نیجریه آشنا شد. اینجا بود که جایگاه اتیوپی در موسیقی آفریقا برایش تبدیل به دغدغه شد.
مولاتو آستاتکه تحصیلات خود را در در کالج موسیقی برکلی در بوستون، به عنوان اولین دانشجوی آفریقایی آنجا ادامه داد. سپس به نیویورک رفت و در راستای اشتیاقش به موسیقی اتیوپی، گروه Ethiopian Quintet را با همکاری هیو مازکلا و فلا کوتی، از پیشگامان موسیقی آفریقا، تشکیل داد. او با این گروه سه آلبوم در ژانر جز اتیوپیایی ضبط کرد. اواخر دههٔ شصت بود که به سرزمین مادریاش بازگشت، زیرا بنا بر عقیدهاش «هرچه زمان بیشتری خارج از کشور خود به خلق موسیقی بپردازی، درک آن موسیقی برای مردمت دشوارتر میشود.»
بازگشت او ابتدا با بیاعتمادی مواجه شد. به علت معرفی پیانوی فندر رودز، ویبرافون و پدالِ واهواه، و ارگ هَموند او را متهم به این کردند که صداهای غربی را به موسیقی سنتی و سازهای چندصدسالهٔ اتیوپی تحمیل میکند. اتیوپی، تنها کشور آفریقایی که از استعمار اروپا در امان مانده بود، به شدت با تهاجم فرهنگی مبارزه میکرد. آستاتکه اما جَز را موسیقی آمریکایی نمیدانست: «من در آفریقا به دنیا آمدم و سپس به جایی دیگر رفتم. چرا نباید جَز را به آنجا بازگردانم؟»
بازگشت آستاتکه به اتیوپی در اواخر دههٔ ۶۰ میلادی همزمان با دورهٔ طلایی موسیقی در این کشور بود؛ موجی از موسیقی که بسیاری آن را به صحنه موسیقی لندن در دهه ۶۰ تشبیه میکنند. آلبومÉthiopiques, Vol. 4: Ethio Jazz & Musique Instrumentale, 1969-1974 CD که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد مجموعهٔ ارزشمندی از کارهای او در این دوره است. در این آلبوم طیف گستردهٔ موسیقی جز جالب توجه است، از گیتار سبک جورج بنسون در قطعهٔ Munaye تا ساکسیفون پیچاپیچ در قطعهٔ Tezeta. کاور این آلبوم عکسی است از آستاتکه با دوک الینگتون روی صحنه. این عکس مربوط به سال ۱۹۷۳، یعنی زمانی است که آستاتکه مهمان ویژهٔ الینگتون و گروهش در تور اتیوپی آنها بود. با تغییر رژیم و روی کار آمدن دیکتاتوریِ کمونیست دِرگ در سال ۱۹۷۴، موسیقی اتیوپی نیز دستخوش تغییراتی شد. گروههای بزرگ موسیقی از هم پاشیدند و ترانهها با ممیزی حکومت مواجه شدند. اگرچه آستاتکه دیگر نتوانست با «آمها رکوردز» همکاری کند، اما همچنان به کار موسیقی ادامه داد. بعد از سقوط رژیم دِرگ در سال ۱۹۹۱، موسیقی اتیوپی حال و هوای متفاوتی پیدا کرد، اما هنوز هم موسیقی سبک قدیمی آستاتکه طرفداران خود را داشت، به خصوص در سطح بینالمللی. او بخش مهمی از این محبوبیت را مدیون جیم جارموش است. جارموش که به موسیقی آستاتکه علاقمند شده بود، از آن در فیلم گلهای پژمرده (۲۰۰۵) استفاده کرد.
در سال ۲۰۰۹ آلبوم New York–Addis–London: The Story of Ethio Jazz 1965–۱۹۷۵ منتشر شد. این مجموعه شامل ۲۰ قطعه بود. هشت قطعه از این آلبوم که پیش از این در مجموعهٔ منتشرشده در سال ۱۹۹۸ آورده شده بودند، مربوط به دوران طلایی اتیوپی و بقیهٔ قطعات متعلق به دورانی هستند که آستاتکه در لندن و نیویورک فعالیت میکرد. قطعهٔ Ebo Lala از جمله قطعاتی است که در آن آستاتکه موسیقی فولکلور سنتی اتیوپی را با المانهای جَز ترکیب کرده است.
تولد دوبارهٔ آستاتکه با آلبوم Mulatu Steps Ahead در سال ۲۰۱۰، نشاندهندهٔ عدم تأثیر سن بالای او در کارش و نیز خط بطلانی است بر فرض لزوم وجود عناصر نوستالژیک برای بازگشت موفقیتآمیز یک هنرمند به عرصهٔ موسیقی. این آلبوم شامل ورژن جدیدی از قطعات محبوب قدیمی مانندI Faram Gami I Faram و Boogaloo میشود، اما هرگز نمیتوان آن را حرکتی به عقب دانست.
آخرین آلبوم او، Sketches of Ethiopia، که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، یادآور آثار گیل ایوانز و پوئمهای سمفونیک الینگتون، و نیز ادای احترامی است به ریتمها و رقصهای سرزمین مادریاش، اتیوپی، که همچنان انگیزهٔ او برای خلق موسیقی است. این آلبوم به علاوه نشان میدهد که بزرگمرد جَز اتیوپی آرام نگرفته است.
به عقیده آستاتکه موسیقی یک علم است. او تفاوتی میان موزیسینها و دانشمندان نمیبیند: «آنها با مواد شیمیایی سروکار دارند و ما با صدا. وقتی برای ۶۰ یا ۷۰ نوازندهٔ ارکستر موسیقی میسازی، باید کلی نقطهٔ تقابل، کلی ریتم، و کلی ساز را تصور کنی. نتیجهٔ ترکیب آنهمه صدا میشود آن، نتیجهٔ ترکیب مواد شیمیایی توسط شیمیدان میشود این. تفاوتشان کجاست؟»
سلام. ممنون. مطلب جالبی بود. ایشون رو نمیشناختم. الان کاراشونو دارم گوش میکنم. محشره. دستتون درد نکنه.