آثار کمانچه نوازی در سال ۹۲؛ معرفی دروج و نزدیک‌تر از دور

سال ۹۲ برای مخاطبان ساز کمانچه، سالی پربار بود. چکیده ای از مهمترین آثار ارائه شده در این زمینه، عبارتند از:

آلبوم Kula Kulluk Yakisir Mi – کیهان کلهر و اردال ارزنجان – نشر ECM

Kayhan Kalhor

آلبوم «آن من که می سراید» – امام یار حسن اف ، پژمان حدادی (این اثر باز نشر آلبوم Sound of My Soul ازین هنرمندان است)

Imamyar Hasanov

آلبوم «راوی» – آرش کامور

Arash Kamvar

آلبوم «در ابرهای دور» – مهدی باقری

Mehdi Bagheri

آلبوم «داستان پرنده های شهر من» – حمیدرضا آفریده – در دست نشر

Hamidreza Afarideh

آلبوم «دروج» – سهیل مخبری

Soheil Mokhberi-Dorouj

آلبوم «نزدیک تر از دور» – مهرزاد اعظمی کیا ، شروین مهاجر

Mehrdad AzamiKia-Closer Than Far

-کنسرت اردشیر کامکار به همراه گروه رامشگران اصفهان – تابستان ۹۲ – هنرسرای خورشید

Ardeshir Kamkar

البته امسال آثار دیگری نظیر آلبوم «افسانه شو» از پور ناظری ها منتشر شد که دربردارنده ی قطعات کمانچه نوازی ِ بسیار پرباری بود، اما از آنجا که محوریت اصلی این آثارکمانچه نوازی نیست، در زمره ی بررسی این نگارش لحاظ نشده اند.
متنی که پیش رو دارید در دو بخش مروری بر این آثار دارد :

۱٫مروری کلی بر آلبوم Kula Kulluk Yakisir Mi و نقدی بر کنسرت اردشیر کامکار .
۲٫مرور مفصل تری بر آلبوم های «دروج» و «نزدیک تر از دور».

آلبوم Kula Kulluk Yakisir Mi :
اگر پیگیر اجرا و کنسرت های کیهان کلهر باشید، متوجه می شوید که بخش اعظم این برنامه ها، بازنمایی سه آلبوم اوست :
The wind با همکاری اردال ارزنجان، The Rain با همکاری شجاعت حسین خان و I will Not Stand Alone باهمکاری علی بهرامی فرد.
اجرای The wind همراه با اردال ارزنجان بیشترین کمیت را در بین اجراهای ده سال اخیر کلهر دارد، طوریکه هر زمان خبری از تور کنسرت های اروپا یا امریکای کلهر منتشر می شود، ناخوداگاه باید در انتظار تصویری از ارزنجان روی پوسترو محتوای The wind روی سن باشیم. این آلبوم نخستین بار توسط نشر ECM در سال ۲۰۰۴ منتشر شد واکنون پس حدود ده سال مجدداً توسط همین نشر با نام Kula Kulluk Yakisir Mi منتشر شده است! کلهر در طی ده سال اجرای این اثر همراه با همنواز دیرینه ی خود، یقیناً دخل و تصرف های به جایی در اثر وارد آورده است به طوری که به عقیده ی نگارنده، آلبوم اخیر از کیفیت بسیار مطلوب تری هم در رکورد هم در نوازندگی نسبت به آلبوم اول برخوردار است، اما لزوم ِ این رخداد اندکی مبهم است.

کنسرت اردشیر کامکار همراه با گروه رامشگران اصفهان :
شنیدن خبر این اجرا، برای من هم ازین جهت که پیگیر و مخاطب موسیقی ِ ایرانیم و هم ازاین جهت که مخاطب خاص ساز کمانچه ام، در ابتدای امر مسرت بخش بود. اردشیر کامکار از معدود نوازندگان کمانچه است که پس از تجربه ی آلبوم «بی غبار عادت»، مخاطبان زیادی از جمله من را بد عادت کرده بود، ازین جهت که این اثر مجموعه ی بدیع و دلنشینی از هنرو تکنیک نوازندگی ِ کمانچه را به ارمغان آورده بود که دلپذیری و جدیت دیگر آثار کمانچه نوازی را کمرنگ می کرد.
در نگارش دیگری در دراب تحت عنوان «شرح مختصری از سیر کمانچه نوازی بعد از قاجار» مفصل تر به توانایی های منحصر به فرد او در نوازندگی کمانچه اشاره داشته ام که بارزترین آنها : سونوریته، اجرای شفاف ِ پوزیسیون ها و تکنیک های آرشه کشی ِ وی بودند.

همه ی این موارد باعث شد برای حضور در این اجرا تردید نکنم، حال آنکه پس از اتمام اجرا، حال و هوای من و بسیاری از مخاطبان دیگر که با دلایلی مشابه در این اجرا حضور داشتیم، به کلی در تضاد با انتظارات اولیه ی ما بود.
برنامه در دو پارت اجرا شد، بخش اول تکنوازی کامکار و دونوازی کمانچه و تنبک بود و در بخش دوم ،گروه به اجرای قطعاتی پرداختند که غالباً از آلبوم «ناشکیبا» انتخاب شده بود.
بخش نخست با سولوی اصفهان شروع شد، علت انتخاب این قطعه هم غالباً کلیشه ایست که نوازندگان مهمان ِ شهر اصفهان را وا می دارد تا حتماً قطعه ای در بیات اصفهان در محتوای اجرای خود داشته باشند! و باید خدا را شاکر بود که در موسیقی ایرانی (ردیف) جزچند مورد خاص به نام شهری بر نمی خوریم، وگرنه بدعت مضحک ِ مشابهی در اجرا های دیگر شهرهای وطنی هم رخ می داد!
از طنز ماجرا که بگذریم، در بخش اول، به جرأت می توان گفت که استادِ سونوریته ی کمان و پوزیسیون نواز نامی، حتی یک پوزیسیون را هم بدون فالشی اجرا نکرد. موتیف هایی که برای بار اول پایین دسته اجرا می شدند، کاملاً فالش بودند و در تکرار دوم و سوم شاید اصلاح می شدند!
بخش دوم که به اجرای گروه تعلق داشت هم خالی از اشکالات تکنیکالی نبود. کامکار به کرات قطعه ای که گروه در حال نواختن آن بود را فراموش می کرد وبا گروه سینک نبود و به نظر می رسید که صرفاً اندک زمانی با گروه تمرین داشته است. ناخوشایندی دیگر در بخش دوم اجرا، مدت زمان کوک کردن ساز دیگر نوازندگان بود، که شاید حدود یک ربع به طول انجامید، تا جایی که خنده های معنا دار کامکار روی سن را شاهد بودیم!
اگرچه این اجرا علیرغم اشکالات یاد شده، از لحظات دوست داشتنی(برای مخاطب عام) و آموزنده ی( برای مخاطب خاص) متنوعی برخوردار بود، هزینه ی غیر معقول بلیط آن در فضای آکنده از فقر فرهنگی ِ اصفهان، نباید جایی برای این اشکالات باقی می گذاشت.

البته از زاویه ی دیگر باید حق را به کامکار و رامشگران داد، چرا که احتمالاً چنین اجرایی در نظر آن ها از سر مردم شهرستان هم زیاد است . در نهایت دعوت از کامکار برای اجرای اصفهان، اگرچه رونق بخش محفل فرهنگی  ِ فرسوده ی اصفهان نشد، اما تجارت ِ هوشمندانه ای را رقم زد.

در میان آثار ذکر شده برای سال ۹۲، جای یک نام خالیست، و آن “حسام خان کمانچه کش” است،شاید از نوازنده ی پرکاری چون اینانلو که به گمانم سالی چند آلبوم از او وارد بازار می شود، بعید بود نام او را درین لیست نداشته باشیم.

(پیرامون اجرای اخیر اینانلو و پیمان یزدانیان برای جشنواره ی موسیقی فجر،به نگارشی در دراب با عنوان  “دیالوگ یا هذیان، نگاهی انتقادی به اجرای پیمان یزدانیان و حسام اینانلو” از وحید طارمی مراجعه کنید.)

نخستین بخش نگارش، یعنی شرح کلی آثار را با اشاره به حرکتی که در حال اپیدمی شدن است به پایان می برم :
خاطرم هست زمانی که هنرجوی بیژن کامکار بودم، در پایان دوره هر هنرجو تاییدیه ای مبنی بر صلاحیت نوازندگی از استاد دریافت می کرد، هنرجویانی که کتب آموزشی یا اثر موسیقیایی منتشر می کردند، این تاییدیه یا نگارشی از استاد در مقدمه ی اثر آنها به چشم می خورد، در کنار این مقدمه عنوان دیگری هم خودنمایی می کرد : «شیوه ی نوین آموزش» ، «شیوه ی نوین نوازندگی» و انواع و اقسام شیوه های نوین دیگر! این دو مورد که به تدریج در حال اپیدمی شدن در فضای موسیقی ایران است اگر صحت داشته باشد، جای بسی شکردارد که هر روز آلبوم یا اثری هنری روانه ی بازار می شود که هر کدام به نوبه ی خود مدعیِ یک شیوه ی نوین در محتوای ارائه شده محسوب می شود و همانطور که در تولید علم رتبه ی نخست منطقه را داریم در تولید شیوه های نوین هنری هم ظاهراً رتبه دار هستیم!

از میان ما بقی آثار، دو اثر به شکل منحصر به فردی نظر من را به خود جلب کرد : «دروج» و «نزدیک تر از دور»

«دروج» اثر سهیل مخبری:
دروج، شامل ۹ ترک است که در سه بخش اجرا شده و سهیل مخبری نوازندگی کمانچه، کمانچه آلتو و قیچک آلتو را دراین اثر عهده دار است. بخش نخست قطعات «نخست»، «رستاخیز»، «تَموز» و «بدرود» است که در فضای چهارگاه اجرا شده اند.قطعه ی «رستن» پُلی است بین بخش اول و دوم. بخش دوم شامل قطعات «تبار»، «لیوا»، «اردیبهشت» که در فضای شور، دشتی اجرا شده اند. و بخش پایانی قطعه ی «دروج» است که فضای کاملاً متفاوتی دارد.
در کاور آلبوم اشاره شده است که قطعه ی «رستاخیز» به اردشیر کامکار و قطعه ی «لیوا» به حسین یوسف زمانی تقدیم شده و کامکار متنی به عنوان مقدمه ی دروج و در تمجید از آن نگاشته است، چیزی شبیه چند خطی که برای «راوی» نوشته بود و درآینده هم احتمالاً شامل تکرار این بدعت در دیگر آثار خواهیم بود.
درمواجهه با این اثر اولین نقطه ی قوتی که با آن مواجه می شویم، کیفیت بسیار مطلوب رکورد و میکس و مستر قطعات است، هیچ عنصر نامطلوب و کمبود یا مازادی در این بخش به چشم نمی خورد. سونوریته ی تحسین برانگیز مخبری هم که موجب پدیدآیی قطعاتی شفاف و سینک شده است، لذت شنیدن این قطعات را افزون می کند.
به عقیده ی من دروج، اثری است فرم محور. در سراسر قطعات شاهد بازی با فرم به اشکال گوناگون هستیم، که فضای دروج را بیشتر به فضای موسیقی فیلم شبیه می کند. این خصیصه در آخرین ترک از این آلبوم یعنی ترک ِ «دروج» به اوج می رسد.
قطعه ی دروج به عقیده ی من نمونه ای موفق از فرمی است که بسیاری از هنرمندان سعی دارند آن را موسیقی تلفیقی بنامند و در انجام آن ناکام بوده اند. این قطعه برای من تجربه ای بین آواهای ایرانی و گریزی به پُست راک بود.
همانطور که ذکر شد، قطعه ی «رستن»، قطعات بخش چهارگاه را به قطعات بخش شور دشتی، متصل می کند که شاید به همین جهت نیز «رستن» نام گذاری شده است و به خوبی این اتصال را برقرار می کند.
اگرچه فرم محوری این اثر، تجربه ی نسبتاً موفقی پدید آورده است و در محتوا بهره ای از ردیف داشته است، اما هیچ رد پایی از سولوی کمانچه در این اثر نمی بینیم( واحتمالاً این خاصیت بافت ِ دروج است که خالی از تکنوازی باشد). شاید بهتر باشد تا اینجا مخبری را خبره ای در آهنگسازی بدانیم و قدرت نوازندگی او با تاکید بر محتوا و تکنیک های تکنوازی را در هاله ای از ابهام رها کنیم و منتظر آثار بعدی ِ او باشیم.
نکته ی قابل تأمل ِ دیگر (و برای نگارنده دوست داشتنی) در مورد این اثر این است که در سراسر قطعات، ردی از ساز های کوبه ای نیست و این واقعه نه تنها نشانگر ضعفی براین اثر نیست بلکه نشان از قابلیت های سازهای به کارفته در دروج در پر کردن ِ فضای کوبه ای مرسوم دارد. استفاده ی هوشمندانه ی مخبری هم از این فضا به زیبایی ِ جای خالی کوبه ای ها افزوده است.
قطعات مورد علاقه ی من از این آلبوم، اردیبهشت و دروج هستند.

Soheil Mokhberi

بشنوید: قطعه‌ی اردیبهشت از آلبوم دروج

«نزدیک تر از دور» اثر مهرزاد اعظمی کیا با همکاری ِ شروین مهاجر
این اثر شامل ۹ قطعه است. قطعه ی نخست «سایه» نام دارد که شامل یک بخش بازی با فرم در شور که به خوبی آهنگسازی شده و یک بخش سولوی شور که در پایان رنگ و بوی افشاری می گیرد.
قطعه ی دوم یک ضربی افشاری به نام «اصالت» است، که اعظمی کیا با تکیه بر نوازندگی اصغر بهاری، سعی در خلق فضایی از نوازندگی وی داشته است و به خوبی موفق به انجام آن بوده و نام گذاری قطعه به نام اصالت هم از همین روست.
قطعه ی سوم آوازی «بیان» است که به نظرم یکی از بهترین سولوهای این اثر است که در افشاری نواخته شده است. «بیان» قطعه ی شیرینی است که نشان از قوت اعظمی کیا در برداشت از ردیف و نواختن آوازی دارد.
قطعه ی چهارم، ضربی «برداشت» است که در افشاری اجرا شده است. در خلال قطعه با حفظ فرم کلی، به فضاهای مختلف گریز زده می شود که یکی از آنها برداشتی دل نشین از موسیقی خراسانی است.
قطعه ی پنجم «پویش» نام دارد، که الهام گرفته از نوازندگی مونس شرف اف است. تکیه های آذری و واریاسیون های خاص این قطعه که با سرعت بالایی اجرا می شنود بیش ترین سهم را در نمود قدرت نوازندگی ِ مهرزاد اعظمی کیا در بین دیگر قطعات دارد.
قطعه ی ششم آوازی «روشن» که مقدمه ای برای قطعه ی «همهمه» است که در فضای موسیقی ترکی استامبولی اجرا و مانند قطعه ی «پویش» با تکیه بر تکنیک نواخته شده است.
قطعه ی هشتم آوازی «روان» است که بازگشتی به شور دارد.
قطعه ی نهم «آغاز» نام دارد که با همراهی شروین مهاجر نواخته شده و بیشتر ساخته و پرداخته ی ایده های اوست.
از نقاط ضعف این آلبوم می توان به کیفیت نسبتاٌ نامطلوب رکورد و میکس قطعات اشاره کرد.که در قطعه ی «روان» فزونی یافته و به گوش مخاطب تکه تکه به نظر می رسد.
نواختن ساز های کوبه ای این اثر را حسین قربانی (دف،دهل،دایره) و جعفرقاضی عسگر(تنبک) به عهده داشته اند.

Mehrdad AzamiKia

بشنوید: قطعه‌ی سایه از آلبوم نزدیک‌تر از دور

شاید مقایسه ی دروج و نزدیک تر از دور مقایسه ی به جایی نباشد چرا که حال و هوای دو اثر و انگیزه ی پدیدآوردنده هایش از یک سنخ نیست. در کل می توان گفت این دو اثر برایم مکمل یکدیگرند، نقاط ضعف یکی نقطه ی قوت دیگری است.
دروج تکیه ی ویژه ای به فرم داشته و نزدیک تر از دور توجه بیشتری به محتوا. به عنوان مخاطب ِ علاقه مند به این دو اثر و این دو هنرمند، مایلم در آینده اگر شنوای اثر دیگری از آن ها باشم هر یک را در نقطه ی مقابل کنونی بشنوم. اثری با تکیه بر تکنوازی از مخبری بشنوم تا جایگاه نوازندگی او واضح تر شود و اثری با تکیه بر آهنگسازی و بازی با فرم از اعظمی کیا.


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *