هنرمندان ECM به روایت ECM: نیک بَرْچْ

به مناسبت جشنواره شبهای بداهه نوازی (Show of Hands) در فرهنگسرای نیاوران به تاریخ شهریور ۱۳۹۶ تصمیم داریم که برخی از هنرمندانی که در این جشنواره حضور خواهند داشت را معرفی کنیم تا با شناخت بیشتری از هر آنچه که به نام بداهه در این شبها بر روی صحنه اجرا خواهد شد، مشتاقانه به تجربهای شنیداری و فضایی دست پیدا کنیم. در گزینش و ترتیب هنرمندان قصدی نیست جز علاقه شخصی و نیاز به بیشتر دانستن از رویکرد آنها تا شاید درک بهتری نسبت به موسیقیِ این هنرمندان در این شبها اتفاق دهد. منبع اصلی برای این آشنایی، غالباً کتاب Horizons Touched: The Music of ECM خواهد بود و بعضاً گریزی به منابع آنلاین دیگری که شاید راهگشای سویه‌ای از نور در هنر و فرهنگ این نوازندگان باشد.

Nik Bärtsch نیک بَرْچْ (نیک برتش!)

ساختارهای مدولار یا الگو محور و ریتمهای در هم تنیدهٔ موسیقیِ نیک بَرْچ، جریانی از اصوات را ایجاد میکند که به اصطلاح آن را مینیمالیسم کلاسیک classic minimalism نامگذاری میکنند، و بدون شک تاثیر آهنگساز آمریکایی، استیو رِیخ Steve Reich بر این آهنگساز و پیانیست سوئیسی محسوس است. اما به هر حال این فقط بخشی از ماجرا است، و در سامانِ زیبایی شناختی آلبوم Stoa* که توسط گروه رونین Ronin اجرا شده، ما شاهد رفت و برگشتها و ترکیبات پر انرژی و به همان سان عجیب و غریب از قالبهای رایج موسیقی هستیم. نیک بَرْچ نفوذ فلسفهٔ شرقی و اُستیناتو های* جیمز براون James Brown را بر تفکر و شیوهٔ موسیقیایی خود مورد تاکید قرار داده است، اما به واقع فلسفه ذن و موسیقی فانک چه گفتمانی با هم میتوانند داشته باشند!؟

یک کلمه همواره یک صدا است، اما یک صدا الزاماً یک کلمه نیست. میتوان هر دو را به عنوان نماد شناخت اما فقط صدا است که مستقیماً و بدون میانجیگریِ زبان، بر ما اثر میگذارد. زمانی که شما از اصوات صحبت میکنید، در حقیقت از تصاویری صحبت میکنید که صداها برای شما ایجاد میکنند، صحبت از تصاویر ِ شماست. معانی کلماتو اصواتبه واسطهٔ زمان تغییر میکنند، به گونههای مختلفی تفسیر و خوانش از آنها شکل میگیرد، و بارقههای دلوزی بر افکار ما نقش میبندند. همچون مدارهای سیارهای یا شهاب سنگها. برخی همراه با فروغی درخشان، و برخی دیگر در حال خاموشی و ناپدید شدن هستند. بنابر این تعریف، امروز چه تعابیری از کلمه «جز» میتوان داشت؟

ایگور استراوینسکی Igor Stravinsky یکبار گفته بود: “گاهی وقتها من احساس آن مردان پیری را دارم که گالیور در حین سفر خود به لاپوتا ملاقات کرده بود، همان مردمانی که زبان را رد کرده و سعی در برقراری ارتباط به واسطهٔ معانیِ اشیا داشتند. یک آهنگساز همواره در همچین موقعیتی قرار دارد: او هیچ کنترل کلامی یا دستور زبانی بر موسیقی خود ندارد. یک نظر درست و حقیقی دربارهٔ قطعهای موسیقایی، تنها یک قطعهٔ موسیقی دیگر است.”

موسیقی را به چه نامی میتوان نامید؟ چه تصویری را برای قاب موسیقی میتوان انتخاب کرد که هم گویای رویه صریح آن باشد و هم گویای روحیهٔ مبهم و مواج آن باشد؟ اگر نامی بر موسیقی نهاده نشود، آنگاه تنها یک چیزِ ساکت باقی خواهد ماند، خلق نشده و غیر قابل دسترس خواهد بود. و اگر نامی بر آن نهاده شود، به هر حال همیشه خطر آن وجود دارد که آن نام تبدیل به برچسبی بر پیکر آن موسیقی شود.

زمانی که کودکی زاده میشود، یک هویتِ بالقوهای تحت تاثیر صدا، ریتم و مفهومِ نامی که بر آن نهاده میشود، در آن مستتر میگردد. من موسیقیم را Ritual Groove Music <موسیقی مراسم جادویی> مینامم تا اشارهای باشد به جمیعِ جریان افکار و احساساتی که همراه آن است. و موسیقیای که با گروه Ronin <سامورایی ِ بدون ارباب> کار میکنیم را ذنفانک مینامم، دو کلمه و مفهومی که خواستگاه آنها در این دیار نیست، اما ترکیب آنها طنینِ خود را به نوعی بر فرهنگ ما پدیدار ساخته. ذن و فانک از طریق روح موسیقیایی به هم مرتبط میشوند چرا که معانی آنها صرفاً از خود ِ کلمات نیست و بلکه به چگونگی ِ کارکرد آزادانه آنها بر میگردد.

تناقض ضمنی که بین ذن و فانک وجود دارد ما را رهنمون به دستهای از تفاسیر میکند: موسیقی گروه رونین، بازنمایی همزمانِ عشقی به، سکوت است و تاخت و تاز، بایگانی و پالوده، آزادی فردی و همگنی در گروه، بازتاب و حرکتی خالص، آشوب و خلسهٔ بعد از شادی، فلسفه و بیواسطه گی در موسیقی. دو کلمه که شروع به رقصیدن با هم میکنند و تبدیل به یک جفت خیره کننده میشوند.

ترکیب این دو، همراه خود پرسشهایی را مطرح میکند: خواستگاه انبان ِ جمعی نمادها، تفاسیر و معانی چیست؟ گویش چیست و زبان عامیانه چیست؟ چه چیزی دربارهٔ موسیقی و تفاسیر برآمده از آن، فردی است و چه چیزی جهانی و چه چیزی تحت تاثیر فرهنگ است؟

در هنرهای رزمی ژاپن معروف است که: Think with your body <اندیشه کن بواسطه بدن>. آناکساگوراس باور داشت که <آدمی فکر میکند چرا که دست دارد>. شاید بتوان گفت که هنرمندان گروه رونین، ساز را بواسطهٔ لذت از لمس اشیا، ساختن شهرهای پر سروصدا و تکان دهنده و اندیشیدن با گوشها و دستهایشان است که مینوازند. موسیقی آنها میتواند وارد شود و در روح و جان سکنی گزیند.

افکار و موسیقی ِ من برخواسته از سنتِ فضای شهری است. آنها از دلِ صدای شهرِ جهانی و جهانشمول شکوفا شدهاند و نه از سنتی منطقهای و سبکی خاص. شور و شوق متنوع ِ شهری نیازمند تمرکز است و برای رهیافت به این هدف، باید خود را به اصول اولیه محدود کرد. فرآیند تقلیل دادن به دوزهای پایین در واقع چیزی نیست جز انجام ندادن عملی در زمانی که نیازی به کاری نیست! این موسیقی نیروی خود را از تنش میان صراحت ِ خالص در آهنگسازی و امکان فرافکنیِ موجود در بداههنوازی، بدست میآورد. محدودیتِ خود خواسته، خالق آزادی است. شور از وادی آشفتگی.

نیک بَرْچ سال ۱۹۷۱ در شهر زوریخ متولد شد و در حال حاضر ساکن همین شهر است. او فراگیری ساز پیانو و پرکاشن را از سن ۸ سالگی آغاز کرد و پس از مدتی تحصیلات خود را در مدرسه و دانشگاه موسیقی شهر زوریخ ادامه داد و همزمان با گروههای مختلفی در سبکهای متنوع از فیوژن یا تلفیقی گرفته تا free-funk و انواع مختلف قالبهای جز، تجربه نوازندگی دارد. همزمان با علاقه بَرْچ به آهنگسازی و غرق شدن در شیوههای John Cage و Morton Feldman، او متوجه تنزل تمایل خود به اجرای زندهٔ موسیقی جز شد، <من دیگر آن را به عنوان یک نوازنده، حس نمیکردم>. بَرْچ سال ۱۹۹۷ گروه Mobile را تاسیس کرد و قصد آنها بر بسط مفاهیم موسیقی ِ یکپارچه “integral music” در قالبی موسیقیایی بود. در سال ۲۰۰۱ بواسطه علاقهٔ نیک برای اجرای نوعی از موسیقی در کلاب ها که همراه با هیجان و انرژی بیشتری باشد، گروه Ronin را تاسیس کرد. میشل مِتلر در جایی برای وصف زیباییشناختی این گروه نوشت <خلق ِ نهایتِ اثربخشی از طریق حداقل معانی>. عبارتها و موتیفها تکرار، ترکیب و لایه لایه میشوند و بعضا دچار جایگشت و متعاقبا الگوهای ریتمیک پیچیدهای به آهستهگی خلق میشوند که تاثیری بیشائبه بر مخاطب میگذارند.

*آهنگسازی آلبوم Stoa همزمان با اقامت شش ماهه بَرْچ در ژاپن اتفاق افتاد. او که برای اولین بار در ۱۴ سالگی با دیدن فیلم Ran از آکیرا کوروساوا، مجذوب زیباییشناسی ِ شرقی شده بود، سر انجام در سال ۲۰۰۳ بدلیل برنده شدن جایزه Werkjahr از شهر زوریخ، امکان این حضور شش ماهه در ژاپن برای او محیا گردید.

** استیناتو یک طرح ریتمیک یا ملودیک است که به عنوان همراهی کننده بارها و بارها در طول قطعات ممکن است شنیده شود و چه در موسیقی کلاسیک و چه در انواع دیگر سبک ها نظیر پاپ، راک وکاربرد دارد.


One thought on “هنرمندان ECM به روایت ECM: نیک بَرْچْ

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *