نخستین نهاد رسمی آموزش موسیقی به شیوه جدید -که در واقع شیوه غربی بود- در مدرسه دارالفنون تشکیل شد، که خود آن نیز نهادی آموزشی با سبک و سیاق تقلید شده از غرب بود و بسیاری از معلمان آن اروپایی بودند.
در سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ و در فرانسه شاه مجذوب دسته موزیک تشریفات میشود و جهت آموزش موسیقی نظام از مقامات فرانسوی درخواست فردی صلاحیتدار را میکند. بنابراین «آلفرد ژان باتیست لومر» معاون هنگ اول گارد پیاده نظام فرانسه به عنوان رئیس موزیک نظام در سال ۱۲۸۶ هـ.ق و در روزگار وزارت مخبرالدوله بر وزارت معارف به استخدام دولت ایران درآمد.
قصد این مقاله بررسی سیر عودنوازی ۵۰ سال اخیر در ایران می باشد. سال هایی که روند تکامل این ساز دوباره طی میشود. برای تحلیل این روند نوازندگان را در ۳ دسته نسل اول، دوم و سوم تقسیم بندی کرده ایم.در این مطلب برای بررسی نوازندگان از وجوه مختلف نوازندگی و همچنین میزان تاثیر آن ها در گسترش این ساز شاخص هایی را ارایه می نمایم که در مجموع فن اجرای یک نوازنده از جنبه های متفاوت تا حس و موزیکالیته و همه جزییاتی که در گوش نوازبودن یک اثر موسیقایی می تواند دخیل باشد را نشان می دهد.
در این گزارش از طریق گفتوگو با نوازندگان و مدرسان مطرح این ساز سعی شده کلیتی از وضعیت موجود آموزشی ساز عود در ایران ارائه شود و پس از آن با بررسی اجمالی فعالیتهای سیستماتیک و موثر آموزش این ساز در جاهای دیگر دنیا، وضعیت آموزش موسیقی در ایران با آن مقایسه شود. البته در بخش تحلیل نهایی که پس از گفتههای اساتید عودنواز میآید کمی پا فراتر از موضوع متد آموزشی گذاشته شده و جریان کلی آموزش مورد بررسی قرار گرفتهاست و اینکه شرایط آموزش موسیقی در ایران به طور کلی در چه وضعیتی است و چه موانع و چالشهایی در مقابل آن وجود دارد.
کنسرت همایون شجریان چندی پیش با موفقیت انجام شد. میگویم با موفقیت، چرا که ارکستر و خوانندگی آن، در اجرایی که شاهد آن بودم، کمترین نقص را داشت. کار همایون شجریان، رهبر ارکستر و نوازندگان آن عالی بود، اما عالیتر از همهی اینها، محمد جواد ضرابیان و آهنگسازی وی بود. آهنگسازی موفق در ژانری که باید آنرا پاپ-سنتی نامید. ژانری از موسیقی ایرانی که با مخاطبان عام، خوب ارتباط برقرار کرده و امتحان خود را پس داده است
زمانی حدود دو الی سه دهه از خلق بعضی از آثار پرویز مشکاتیان گذشته است، همیشه این سوال در ذهن من نقش میگیرد که چرا با توجه به گذشت این زمان، هنوز کارهای او برای ما زنده و تازه است؟ چرا وقتی به پیش درآمد نوا مرکب خوانی، بیداد، چکاد، مقدمه تصنیف صبح است ساقیا و … گوش میسپاریم محو آن میشویم؟ چه چیز درون این فواصل و ریتمها نهفته است که گوش هر شنونده خاص موسیقی و دل هر آشنا و علاقهمند به موسیقی را مجذوب خود میکند؟
کمانچه از دوره صفویه یکی از ارکان موسیقی ایرانی بوده است. پس از ورود کمانچه فرنگی (ویولن ) در عهد مظفرالدین شاه قاجار و متداول شدن آن، به تبعیت از آن سیم چهارم هم به آن اضافه گردید. از کمانچهنوازان دوران قاجار مثل حسینخان اسماعیلزاده که عبور کنیم، شاهدیم که موسیقی ایرانی در پرتو خدمت یا خیانت وزیری به سبب رویکردهای آکادمیکِ وامگرفته از موسیقی کلاسیک غربی، دچار تحولات شگرفی شد.