معمولاً سبک نیواورلئان را اولین سبک در موسیقی جَز میدانند. اما قبل از اینکه سبک نیواورلئان گسترش پیدا کند، رگتایم وجود داشت. مرکز رگتایم نه نیواورلئان بلکه سدالیا در ایالت میزوری بود، جایی که اسکات جاپلین در آن زندگی میکرد. جاپلین نوازنده پیانو و آهنگساز برجستهی رگتایم بود. در ساختههای جاپلین و همینطور در رگتایم، سنّت قدیمی اروپایی با احساس ریتمیک سیاهپوستان در هم آمیخته میشود. برای رگتایم بیش از هر شکلی دیگر از جَز میتوان این عبارت را به کار برد: «موسیقی سفیدی که سیاه نواخته میشود.»
ده آلبوم برتر سبک جز در سال ۲۰۱۴ . در سالی که نمادهای موسیقی جز مثل کیت جرت، سونی رولینز، چیک کوریا و دیو هالند دست به انتشار آلبومهای جدید زدند اتفاقات بزرگ جز اما زیر سایهی نامهای کمتر شنیده شده رقم خورد. در ترکیه، نروژ، جمهوری چک، سوئد، آمریکا و آذربایجان.
آلبوم «خط کارمن» از گروه «اسپیسمانکی» نیز بار دیگر لذت همنشینی بداههپردازی و موسیقی الکترونیک را که یکی از مولفههای اصلی صحنهی جز نروژ است را یادآوری میکند.ترکیب پیانو، درامز، ویبرافون، زنگ و اصوات الکترونیک راه را برای نواختن در دامنهای گسترده از آشوبِ نویز تا خلسهی مینیمال باز میکند؛ مثل یک سفر فضایی. معلق میان زمین و فضا، میان رئالیسم موسیقی آکوستیک و ماورایی بودن صداهای الکترونیک. آرامشِ اینجا بودن و اضطرار و اضطراب آنجا رفتن. گاهی آکنده از حس فشارِ روانی تعلیق در فضاهای بینهایتی که به دشواری میتوان فرار از آن را متصور شد و گاهی آرام شبیه اطمینان عارفانه و نگرانکنندهی مت کوالسکیِ معلق در فضایی نامتنهاهی که فیالنفسه بودن در آن قمار با زندگی است.
آواز اسکت شیوهای در آوازخوانی است که در آن خواننده از هجاهای بیمعنی با ساختمانی شبیه کلمه و به جای کلمات استفاده میکند و در کل اسکتخوانی به آوازی میگویند با تأکید بر فقدان معنی اصوات تولیدی در آن و نتیجه آن که صدا را هرچه بیشتر و بیشتر به جایگاه یک ساز نزدیک میکند. خوانندگی آواز اسکت میتواند به مراتب سختتر از خوانندگی معمولی باشد و معمولاً نیازمند هوش و خلاقیت بالا در خواننده و تواناییِ همراهی با ریتم مربوط است.
مرگ و رنج، هر دو دغدغهای است که خاطر هر آدمی را از همان لحظه که پا به دنیا میگذارد مشغول میکند. و برخوردی که هر آدمی با این دو دارد(یا ندارد)، مشخصکنندۀ مسیری است که او در زندگی انتخاب میکند؛ چه آگاهانه و چه نا آگاهانه. لمانتاتۀ پارت سرودی است در ادامۀ همین مفهوم. تصویری است بر شکنندگی انسان آن دم که با بودن انسانی خویش روبرو میشود، مواجههای از همان گونه که پیشاروی سازۀ مارسیاسِ آنیش کاپور
لوت اروپای قرون وسطی ارتباطی تنگاتنگ با عود عربی دارد و حتی گفته میشود که نام لوت از العود عربی گرفته شده است. نام عود به معنی چوب است که ساز را از آن میساختند. بسیاری از آلات موسیقی از چوب ساخته میشدند. شاید وجه تسمیه این ساز، نیاز به تأکید روی صفحهٔ چوبی ساز و در نتیجه متمایز کردن آن از سازهایی باشد که جلویشان از پوست، کاغذ پوستی یا هر مادهٔ دیگری ساخته میشد. در قرنهای پس از ظهور اسلام، اعراب دست به تغییرات کوچکی در این ساز بردند و تا سه قرن پس از آن، این تغییرات شامل مواردی از جمله کوک کردن، تکنیکها و تئوری موسیقی بود. هنری فارمر در سالهای بین دو جنگ جهانی، تحقیقات گستردهای روی عود عربی، خاستگاه آن و ورودش به اروپا انجام داد.