بخشی لقبی است که به برخی از نوازندگان دوتار در شمال خراسان و ترکمنصحرا داده میشود. بخشیها نوازندگان دوتار، آوازخوان، داستانگو، سراینده و سازندۀ ساز هستند. روشن گلافروز از معدود باقیماندگان نسل بخشیها، فرزند حمرا گلافروز و از نسل علی اکبر بخشی گلافروز در سال ۱۳۳۷ در روستای ملاباقر شیروان به دنیا آمد. نوازندگی دوتار نسل در نسل در بین اعضای خانوادۀ وی مرسوم بوده و او از کودکی نوازندگی را نزد پدربزرگ و پدرش فرا گرفت. گلافروز در جشنوارههای متعددی در ایران و کشورهایی چون فرانسه، ایتالیا و اتریش شرکت داشته و اجرای “زهره و طاهر” وی در پاریس مورد تمجید بسیار قرار گرفته و دکترای افتخاری موسیقی را نصیب او نمود. روشن گلافروز ادامۀ سنت داستانگویی و از معدود روایتگران شفاهی باقیماندۀ ایرانی است و به سه ترکی، کردی و فارسی روایتگری میکند.
مسعود شعاری، نوازنده سهتار و آهنگساز که از شاگردان محمدرضا لطفی نیز بوده است در گفتگو با سایت موسیقی دراب گفت: «بسیار متاسفم که در روز معلم به جای اینکه بتوانیم این روز را به ایشان تبریک بگوییم باید شاهد از دست دادن این بزرگمرد موسیقی ایران باشیم.»
باید اجازه بدیم ایدهها و افکار جدید بیاید، در منتهای آن نظر هم میتوانم اضافه بکنیم آن چیزی که به عنوان دموکراسی در کار اجتماعی و سیاسی و اینجور مسائل داریم را باید در کارمان هم داشته باشیم. اجازه بدهیم همه باشند، همه نظریاتشان را بدهند. از قدرتمان استفاده نکنیم تا تعدادی را در اصل از میدان به در کنیم. این باعث میشود که آن راهی که ما داریم تا برسیم به یک ساز ایدهآل، زودتر پیموده شود. این کاری که ما نگذاریم کسانی دیگر باشند در جامعه و نظرشان را بگویند، این اختلال ایجاد میکند در فرآیند پیشرفت.
خیلیها به من گفتهاند که در ایران طرفدارانی دارم که کارهایم را دنبال میکنند و این بسیار باعث خوشحالی من است. به علاوه دوستانی در اروپا دارم که برای اجرا به تهران سفر کرده و مسحور سطح طرفداران و استقبال آنها شده بودند. این دو مسأله باعث شد که دعوت برای اجرا در تهران را بپذیرم.
تریوی جبران شامل سه برادر است؛ سمیر، وسام و عدنان که عود مینوازند. در خانوادهی جبرانها، از سه نسل قبل از این برادران، همه با عود زندگی کردهاند؛ ساختهاند و نواختهاند. فعالیت حرفهای این سه برادر فلسطینی، با سمیر شروع شد، با پیوستن وسام به سمیر ادامه یافت و با اضافه شدن عدنان به آنها تکمیل شد.
اولین قومی که سازی را اختراع کردند که بشر میتوانست روی آن انگشتگذاری کند و دیگر در آن سیمها به صورت دستباز مثل چنگ یا لیر نبودند، اکدیها و سومریها بودند. بعد از آن دوره، ما این ساز را در تمدن بابل و آشور و عکسش را در اهرام مصر میبینیم. به ایران که برمیگردیم، از دورهی ساسانی به بعد، ما سازی را میبینیم که کاسهاش بزرگتر و دستهاش کوتاهتر از حد معمول است و دیگر قیافه تنبور را ندارد. از این دوره به بعد ما بربت یا ساز عود را پیدا میکنیم. یعنی تا قبل از آن من هیچگونه سندی که ثابت کند سازی با این شکل و شمایل جای دیگری بوده پیدا نکردم.