ژانرشناسی: جَز؛ رگتایم و پیدایش جَز در اواخر قرن نوزدهم

این مطلب ترجمه‌ی بخشی از کتاب «کتاب جَز: از رگتایم تا قرن بیست و یکم» (The Jazz Book: From Ragtime to the 21st Century, Seventh Edition, 2009) به قلم یواخیم-ارنست بِرِنت (Joachim-Ernst Berendt)، محقق موسیقی آلمانی است. برای اینکه این مطلب به مقاله‌ای مستقل و مناسب تبدیل شود، قسمت‌های کوچکی از مطالب، کوتاه یا حذف شده‌اند. البته بسیار سعی شده که این تغییرات به کل مطلب آسیبی وارد نکند.

جَز از نیواورلئان آغاز شد: جمله‌ای کلیشه‌ای با همه‌ی درست و غلطی که همیشه در این‌گونه جمله‌ها وجود دارد. حقیقت دارد که نیواورلئان، مهم‌ترین شهر در پیدایش جَز بود اما اگر نیواورلئان را تنها شهری بدانیم که جز از آنجا آغاز شد، به بیراهه رفته‌ایم. جَز ـ موسیقی یک قاره، یک قرن، یک تمدن ـ گسترده‌تر از آن بود که به محصولی انحصاری برای یک شهر فرو کاسته شود. هنرمندان در ممفیس و سنت‌لوییس، دالاس و کانزاس‌سیتی و دیگر شهرهای جنوب و غربِ میانه، شبیه به هم ساز می‌زدند و این نشانه‌ی ظهور یک سبک بود: افراد متفاوت در مکان‌های متفاوت، مستقل از یکدیگر به کشف هنری یکسان (یا مشابهی) می‌رسند.
معمولاً سبک نیواورلئان را اولین سبک در موسیقی جَز می‌دانند. اما قبل از اینکه سبک نیواورلئان گسترش پیدا کند، رگتایم (ragtime) وجود داشت. مرکز رگتایم نه نیواورلئان بلکه سدالیا در ایالت میزوری بود، جایی که اسکات جاپلین (Scott Joplin) در آن زندگی می‌کرد. جاپلین درسال ۱۸۶۸ در تگزاس به دنیا آمد. او نوازنده پیانو و آهنگساز برجسته‌ی رگتایم بود. رگتایم به طور عمده آهنگسازی می‌شد و اصولاً برای ساز پیانو بود. از آنجایی که رگتایم آهنگسازی می‌شد، یک ویژگی اساسی جَز را نداشت: بداهه‌نوازی. اما رگتایم را بخشی از جَز به حساب می‌آورند، زیرا حداقل به شکلی ابتدایی دارای ریتم‌های چرخشی است. همچنین خیلی زود اجراهای متفاوت از یک قطعه در رگتایم مرسوم شد و کم کم رگتایم‌ها به مایه‌هایی برای بداهه‌نوازی‌های جَز تبدیل شدند.
امروزه رگتایم را با ساخته‌های اسکات جاپلین و افرادی دیگر برای پیانو می‌شناسیم اما این ساخته‌ها در آخرین نقطه‌ی اوجِ دوره‌ای طولانی از شکل‌های متفاوت و فراوان رگتایم به دست آمد: آوازهای رگتایم، رگتایم برای بانجوی تگزاسی (موسیقی‌شناسان این رگتایم را پایه‌ی رگتایم برای پیانو می‌دانند)، رگتایم برای سازهای بادی برنجی، رگتایم برای سازهای زهی و والس‌های رگتایم ساخته‌ی آهنگسازانی که در آن زمان محبوب‌تر از جاپلین بودند اما امروز فقط کارشناسان آن‌ها را می‌شناسند.
نسل‌های بعد فقط رگتایم برای پیانو را به خاطر می‌آورند و صفت «کلاسیک» را نیز به آن نسبت می‌دهند. البته این منصفانه است، زیرا این شکل از رگتایم نه تنها باارزش‌ترین جنبه‌های هنری رگتایم را دربر دارد، بلکه عناصری را شامل می‌شود که بیشترین تأثیر را روی جَز داشته‌اند.
رگتایمِ «کلاسیک» به سبک موسیقی برای پیانو در قرن نوزدهم، آهنگسازی می‌شده است. گاهی به فُرم سه‌ضربیِ مینوئت کلاسیک وفادار است و گاهی از چندین بخش فُرمی پی‌درپی تشکیل شده است، مثل چیزی که در والس‌های یوهان اشتراوس می‌بینیم. البته این بسیار مهم است که بدانیم فُرم‌های رگتایم، منشائی آفریقایی نیز دارند و این پیچیدگی گسترش موسیقی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را نیز مشخص می‌کند. اهمیت فُرم‌های افزایشی در موسیقی آفریقایی نسبت به موسیقی اروپایی بیشتر است. در رگتایم، موسیقی اروپایی و موسیقی آفریقایی برای اولین بار در آمریکا به شکلی برابر به هم رسیدند.
از نظر نوازندگی پیانو نیز رگتایم بیشتر انعکاسی از موسیقی قرن نوزدهم است. تمام چیزهایی که در آن زمان اهمیت داشته است، در آن پیدا می‌شود. از شوپن و بالاتر از همه لیست تا مارش‌ها و پولکاها، همه از نو در قالب مفهوم ریتمیک و نوازندگی پرشور آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار می‌روند. در رگتایم برخلاف موسیقی اروپایی، این ریتم است که ملودی را تحمیل می‌کند.
رگتایم به‌خصوص در اردوگاه‌های کارگران سازنده‌ی خط راه‌آهن سراسری آمریکا محبوبیت داشت. رگتایم در همه جا شنیده می‌شد، در سدالیا و کانزاس سیتی، در سنت لوییس و تگزاس. آهنگسازان رگتایم قطعات خود را روی رول‌های پیانولا ثبت می‌کردند و چندین هزار از این رول‌ها پخش می‌شد.
این‌ها پیش از دوره‌ی رواج گرامافون بود و در ابتدا چیز زیادی در این مورد دانسته نمی‌شد. در دهه‌ی پنجاه بود که تعداد قابل توجهی از رول‌های پیانو‌های قدیمی، گاهی به شکلی کاملاً تصادفی در مغازه‌های سمساری و بنجل‌فروشی، پیدا شدند و به صفحه‌‌های گرامافون تبدیل شدند.
به جز جاپلین نوازنده‌های پیانوی رگتایم دیگری هم بودند: تام تورپین (Tom Turpin) که صاحب باری در سنت‌لوییس بود و به‌خصوص در ساخت ملودی خلاق بود؛ جوزف لمب (Joseph Lamb) که تاجر پارچه بود و به درهم‌آمیختگی‌های پرشور و پیچیده در رگتایم‌هایش مشهور بود؛ لویی شووَن (Louis Chauvin)؛ مِی آفدرهایده (May Aufderheide)؛ و بالاتر از همه، اوبی بلیک (Eubie Blake). بلیک در نود سالگی بازگشتی شکوهمندانه در فستیوال جَز نیوپورت-نیویورک ۱۹۷۳ داشت و حتی در اواخر دهه هفتاد نیز در برادوی اجرا داشت. بلیک دوباره هزاران جوان را که دیگر نمی‌دانستند رگتایم چیست، به رگتایم آگاه کرد. او در سال ۱۹۸۳، فقط چند روز بعد از تولد صد سالگیش درگذشت.
سفیدپوستان بسیاری در ابتدای قرن بیستم در میان بزرگترین نوازندگان پیانوی رگتایم حضور داشتند و جالب است که حتی کارشناسان هم نمی‌توانند بین سبک‌های نوازندگی سیاه‌پوستان و سفیدپوستان تمایزی قائل شوند.
اسکات جاپلین استاد ابداع ملودی بود. او به شکلی حیرت‌آور پرکار بود و بیش از ۳۰ رگتایم ساخت. در این میان، دو قطعه‌ی «Maple Leaf Rag» و «The Entertainer» در سال ۱۹۷۳ یعنی حدود شصت سال بعد از مرگ جاپلین، به دلیل اینکه در فیلم نیش (The Sting) به کار رفتند، فوق‌العاده محبوب شدند. در ساخته‌های جاپلین و همین‌طور در رگتایم، سنّت قدیمی اروپایی با احساس ریتمیک سیاه‌پوستان در هم آمیخته می‌شود. برای رگتایم بیش از هر شکلی دیگر از جَز می‌توان این عبارت را به کار برد: «موسیقی سفیدی که سیاه نواخته می‌شود.» پیوند جاپلین به سنت اروپایی نه تنها در ساختار رگتایم‌هایش مشهود است، بلکه می‌دانیم که جاپلین یک سمفونی و دو اپرا نیز نوشته است.

بشنوید: Scott Joplin – The Entertainer

جلی رول مورتون (Jelly Roll Morton) یکی از اولین موسیقی‌دانانی بود که خودش را از بند آهنگسازی تحمیلی رگتایم رها کرد و به ملودی به شکلی آزادانه‌تر نزدیک شد و کارهایش بیشتر به جَز شباهت پیدا کرد. او از مهم‌ترین موسیقی‌دانانی است که سنت نیواورلئان با آن‌ها آغاز می‌شود. او یکبار ادعا کرد: «من در ۱۹۰۲ جَز را ابداع کردم.» و روی کارت ویزیتش، خودش را «خالق رگتایم» معرفی می‌کرد. البته او اغراق می‌کرد اما مورتون مهم است زیرا اولین نوازنده‌ی پیانوی شناخته‌شده‌ای است که واقعاً روی مایه‌ها بداهه‌نوازی می‌کرد و بیشترِ این مایه‌ها که از موسیقی رگتایم مشتق شده بود، از خودش بود.
در کارهای مورتون، برای اولین بار این نکته‌ی اساسی را درمی‌یابیم که در جَز، هویّت شخص اجراکننده مهم‌تر از نت‌هایی است که آهنگساز نوشته است.
جلی رول سنّت رگتایم را به دهه‌ی بیست پرآوازه‌ی شیکاگو برد و حتی به کالیفرنیا هم رساند. نوازنده‌های پیانوی دیگری مثل جیمز پی. جانسون (James P. Johnson)، ویلی لایِن اسمیت (Willie “The Lion” Smith) و فتس والر (Fats Waller) جوان نیز رگتایم یا حداقل سنّت رگتایم را تا دهه بیست در نیویورک زنده نگه داشتند.


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *