در سال ۱۹۹۴ سیمون رینالدز (Simon Reynolds)، منتقد موسیقی نشریه وایر (The Wire)، برای اولینبار واژهای را به کار برد که در کمتر از ده سال بعد به یک ژانر نوظهور و پرطرفدار تبدیل شد: پستراک (Post-Rock).
واژهٔ پستراک در ابتدا به قطعاتی از موسیقی راک نسبت داده میشد که دارای نوآوریهایی در ساختار خود بودند. رفتهرفته این نوآوریها، خود شکل و ساختار مشخصی پیدا کردند. از اواسط دههٔ ۱۹۹۰ به بعد، آلبومهای فراوانی با این شکل و ساختار عرضه شدند که دیگر زیر چتر راک قرار نمیگرفتند و هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا با راک متفاوت بودند. سیمون رینالدز نیز با استفاده از واژه پستراک میخواست نوعی از موسیقی را توضیح دهد که از آلات موسیقی راک استفاده میکند، اما نتیجهٔ نهایی راک نیست. ایدهٔ اولیه که در آن سالها شکل گرفت، همین بود؛ یعنی استفاده از سازهای معمول موسیقی راک و گریز به ژانرهایی مثل جَز و امبینت. اما چطور شد که این گریز به ژانرهای دیگر، شکل مشخصی به خود گرفت و فرم و محتوای مستقل پیدا کرد؟ این ساختار مستقل چه بود و چه ویژگیهایی داشت که توانست طرفداران زیادی برای خود دست و پا کند؟ جایگاه پستراک در حال حاضر کجاست؟
تاریخچه
برای دانستن سیر تکاملی پستراک، همچون ژانرهای دیگر موسیقی، میتوان آن را به دو موج تقسیم کرد. موج اول عموماً شامل گروهها و افرادی است که باعث به وجود آمدن ژانر شدند و به عبارتی دیگر، ژانر را معرفی کردند. موج دوم کسانی را شامل میشود که حاصل کار موج اول را توسعه و رواج دادند و باعث گسترش این ژانر شدند.
البته باید یک موج صفرم نیز برای پستراک قائل شد. گروههایی مثل تاک تاک (Talk Talk)، اسلینت (Slint) و بارک سایکوسیس (Bark Psychosis) – که سیمون رینالدز واژه پستراک را اولین بار برای آلبوم Hex از این گروه به کار برد – راه را برای موج اول باز کردند. تجربههای موج صفرم باعث شد تا هنرمندان موج اولی با چشمانی بازتر مسیر خود را انتخاب کنند. البته موج صفرم را نباید به این گروهها و تجربههای آنان در دههٔ ۹۰ محدود کرد و از تاثیر کارهای بزرگان موسیقی راک مثل فرانک زاپا (Frank Zappa) و گروه پینک فلوید (Pink Floyd) در دهههای پیش از این غافل شد. در این میان بهویژه باید از گروه ولوت آندرگراوند (The Velvet Underground) و سبک موسیقی آنها (Drone) در اواخر دههٔ ۶۰ یاد کرد.
موج اول
گروه تورتویز (Tortoise) پیشگام این موج بود. دو آلبوم Tortoise و Millions Now Living Will Never Die در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶ نقشی اساسی در گذار از موج صفرم به موج اول داشت. ایدههای گروه تورتویز بیشتر از موسیقی جَز ریشه میگرفت و تاثیر زیادی روی گروههای پستراک بعد از خود گذاشت.
شاید مهمترین گروه موج اول را باید گروه کانادایی گادسپید یو! بلک امپرور (Godspeed You! Black Emperor یا به اختصار GYBE) دانست که نقشی تثبیتکننده داشت. آلبوم (F♯ A♯ ∞ (۱۹۹۷ یک شاهکار و تحولی اساسی در این ژانر محسوب میشود. ایدههای این گروه از موسیقی امبینت ریشه میگرفت. در سالهای بعد گروههای بسیاری به وجود آمدند که بدون هیچ تغییری از این ایدهها استفاده کردند و حتی به کپیکاری از GYBE متهم شدند.
به جز این دو گروه، به طور مشخص سه گروه دیگر بودند که بیش از بقیه موج اولیها اهمیت داشتند: سیگو روش (Sigur Rós)، موگوای (Mogwai) و اکسپلوژنز این د اسکای (Explosions in the Sky) که هر کدام ایدهها و سبک مخصوص به خود را داشتند. البته باید به گروههای دو میک سی سینک (Do Make Say Think) و اِ سیلور مونت زیان (A Silver Mt. Zion) نیز اشاره کرد. A Silver Mt. Zion پروژهای بود که افریم مناک (Efrim Menuck) از بنیانگذاران گروه GYBE آغاز کرد و در آن به تجربههای جدید روی آورد. میتوان کارهای این گروه را پستراک تجربی (experimental) نام نهاد.
موج دوم
گروههای این موج از سال ۲۰۰۰ به بعد تشکیل شدند. اولین گروههای این موج در حد فاصل سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ کار خود را آغاز کردند اما بخش بزرگی از گروههای موج دوم در سال ۲۰۰۵ ایجاد شدند. گروههای گاد ایز اَن استرونات (God Is An Astronaut)، ایف دیز تریز کود تاک (If These Trees Could Talk)، دیس ویل دستروی یو (This Will Destroy You)، مونو (Mono) و ییندی هالدا (Yndi Halda) از مهمترین گروههای این موج محسوب میشوند.
اکثر گروههای موج دوم، ایدههای هنرمندان موج اولی را ادامه دادند اما در این راه سه رویکرد متفاوت داشتند. رویکرد اول، بسط و گسترش خلاقانه ایدههای قبلی بود. گروههای مهم و پرطرفدار این موج همین رویکرد را داشتند. رویکرد دوم، کپیکاری از ایدههای موج اولیها و حتی بعضی از موج دومیها بود. این کپیکاریها باعث رواج دادن پستراک و افزایش نفوذ ژانر در میام مردم شد. رویکرد سوم بازگشت به موسیقی راک و ساده کردن ایدههای موجود بود. کارهایی که با این رویکرد انجام شد به بعضی از زیرشاخههای موسیقی راک مثل ایندی راک (Indie-Rock) و آلترنتیو راک (Alternative-Rock) نزدیک شد.
ساختار و ویژگیها
پستراک در زمانی ظهور کرد که موسیقی راک دوران اوج و شکوه خودش را پشت سر گذاشته بود و در دههٔ ۹۰ افت شدیدی کرده بود. هنرمندانی که در این حوزه کار میکردند، بسیار خود را محدود میدیدند. از طرفی چارچوب کلی موسیقی راک محکم شده بود و هنرمندان مجبور بودند تا فقط در همین چارچوب کار کنند. از طرفی دیگر، ایدههای مختلف و فراوانی در این چارچوب طرح و دستمالی شده بود، زیرشاخههای فراوانی به وجود آمده بود و جا برای خلاقیت و ارائه ایدههای نو نبود. در این شرایط، انگیزه زیادی برای رهایی از این چارچوب و آزادی برای طرح ایدههای نو و خلاقانه وجود داشت. فلسفهٔ پشت پستراک همین بود و هنوز هم هست: آزادی.
با تکیه بر این فلسفه، هنرمندان موج اول پستراک از سازهای رایج در موسیقی راک استفاده کردند اما خودشان را در چارچوب موسیقی راک محدود نساختند. گریز به فرمهای دیگر موسیقی سبب شد تا نتیجه کارشان بیشتر به ژانرهای دیگر شبیه شود تا به راک. در این میان، امبینت، جَز و مینیمالیسم سهم بیشتری از بقیه داشتند.
البته هر چه از ظهور پستراک گذشت و ایدههای اولیه به موج دوم پستراک رسید، آزادی بهدستآمده نیز محدود و محدودتر شد. این محدودیت جدید ناگزیر بود، زیرا همین محدودیتها بود که پستراک را فراتر از یک سبک، به یک ژانر بدل میکرد. الگوها و نشانههای مشترک و تکرارشونده هستند که یک ژانر را میسازند. این الگوها و نشانهها در موج صفرم و موج اول پستراک شکل گرفت و در موج دوم تکرار شد.
تکرار موتیفهای موسیقایی، چندخطی بودن، تغییر حالتهای دقیق، اوجهای بسیار بلند و فراز و فرودهای فراوان، الگوهایی بود که با تاثیر از ژانرهای دیگر ایجاد و تکرار شد. بیکلام بودن قطعات (instrumental)، قطعههای طولانی بین ده تا سی دقیقه، مونولوگها یا دیالوگهایی با مضمون سیاسی و اجتماعی در ابتدا یا انتهای قطعات و نامهای طولانی و بعضا عجیب و غریب برای قطعات و آلبومها و گروهها، نشانههایی بود که در بین گروههای پستراک تکرار میشد.
یک ویژگی بارز دیگر در گروههای پستراک، مستقل بودن آنهاست. این بدان معناست که دیگر خبری از ناشرهای معتبر، تولیدکنندهها و مدیربرنامهها نیست. خود گروهها، آلبومهایشان را هم ضبط و هم پخش میکنند. گاهی یک گروه قویتر به یک گروه ضعیفتر کمک میکند. گاهی هم چند گروه با همدیگر همکاری میکنند و ضبط و پخش کارهایشان را سازماندهی میکنند. مهم این است که هیچگاه موسیقی آنها برای تبلیغات و تجارت به کار نرود.
همانطور که پستراک از تلفیق ایدههای ژانرهای دیگر ایجاد شد، کم کم ژانرهایی به وجود میآیند که از تلفیق پستراک و ژانرهای دیگر ساخته میشوند. پستمتال، ژانری است که از تلفیق موسیقی متال و پستراک ایجاد شده است. در حال حاضر پستراک نسبت به سالهای اولیه قرن ۲۱، در دورهٔ افول خود قرار دارد. مدتهاست که گروه مهم جدیدی در این ژانر ظهور نکرده است. ایدههای تکراری و محدودیتهای جدید جا را برای بروز خلاقیت تنگ کرده است و به نظر میرسد که باید منتظر زیرشاخههای جدید و تلفیق بیشتر با ژانرهای دیگر باشیم، در غیر این صورت پستراک به همانجایی میرسد که موسیقی راک در دههٔ ۹۰ رسید و به تعبیری دیگر، پستراک همانگونه که آغاز شد به پایان خواهد رسید.
متن بسیار روان و خوبی بود. سپاس.
توضیحاتتون عالی بود.
من میتونم این مقاله رو باذکر منبع تو وبلاگ تازه تاسیسم بگذارم.
دوست عزیز، مقالات سایت ما با مجور کریتیو کامانز منتشر میشن و شما میتونید با ذکر منبع، استفاده غیر تجاری و مجوز کاملا مشابه منتشر کنید
با تشکر
خــــیلی مــمــنون
روان و عالی بود
سپاس فراوان
خیلی خوب بود. ایکاش اشاره ای هم به درون مایه های اشعار و جهت گیری های سیاسی اجتماعیشون میکردید
بسیار عالی. خواهش میکنم ادامه بدید به معرفی موسیقیهایی که در ایران کمتر شنیده میشه. دنیای موسیقی بسیار گستردهست و ما در ایران فقط به چند ژانر پاپیولار چسبیدیم. منتظر مطالب تازهی سایت خوبتون خواهم بود.